2737
2734

من خودم يه بار مادر شوهرم توي خونشون داشتن حياط و ميشستن افتاد پخش زمين شد به پشت هم افتاد دوتا لنگاش هم رفت بالا هركاري ميكردم نميتونستم نفس بكشم از زير خنده حالا همه هم نكران شده بودن و دورش جمع شده بودن 😐

داشتم توي بحث جدي حرف ميزديم همه اعصاب نداشتن منم اون وسط يهو خندم گرفت از بس. عصبي شده بود حالا تموم نميشد قهقه ميزدم

خودتو دوس داشته باش از تو فقط یدونه هست✨🤍

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢

خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍

بیا اینم لینکش

ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728

خالم يهو گفت من شانس ندارم هرچي خره دنبال منه نمونش همين شوهرم

منم يهو بلند خنديدم

شوهر خالم بد نگا كرد😐

دیدین خدا بالاخره بغلمو با دستاش پر کرد؟                         امضای قبلیم: خدایامیشه بغلمو با  دستات پر  کنی؟ آخه  مامانم میگه: دستای خدا به لطافت نوزاد تازه  متولد  شدس❤ 

شوهر عمم فوت کرده بود برادرشوهرم داشت میگفت جوراب یکی فامیلا توو مجلس ناجور لنگه به لنگه بوده حالا عمم هم بود بینمون مگه من میتونستم نخندم هی خندیدم صدا خرناس توله خرس ازم میومد 😂😂😂😂

2738

عمه ام فوت کرده بود خیلی هم دوسش داشتم و برای ما مثل خواهر بود

تو ختمش مامانم از فرط ناراحتی یه حرفی زد، من از خنده مردم حتی دختر عمه ام خنده اش گرفته بود.

همه بهمون اینجوری نگاه میکردن😒

یه جفت جوراب خریدم خیلی زشت بودن نمیدونم چطور اونا رو خریدم بعد تو خونه با مامانم کلی خندیدیم خلاصه عمه شوهرم فوت شده بودرفتیم خونشون واسه عرض تسلیت دخترش جفت اون جورابا رو پوشیده بود با مامانم یه نگا به هم کردیم هرکار میکردم نمیتونستم جلوی خندمو بگیرم خدایی بود نترکیدم

عاقا یه سریم رفتیم خونه یکی اقوام باباشون فوت شده بود یکی دختراش خیلی  بی قرار بود یهو گفت وااااااای بابام ظهر میخاست بیاد ابکوشت بخوره قربون ابگوشتت برم بابا 😂😂😂😂😂😂همه اینجوری بودن 😊

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730