من خودم يه بار مادر شوهرم توي خونشون داشتن حياط و ميشستن افتاد پخش زمين شد به پشت هم افتاد دوتا لنگاش هم رفت بالا هركاري ميكردم نميتونستم نفس بكشم از زير خنده حالا همه هم نكران شده بودن و دورش جمع شده بودن 😐
شوهر عمم فوت کرده بود برادرشوهرم داشت میگفت جوراب یکی فامیلا توو مجلس ناجور لنگه به لنگه بوده حالا عمم هم بود بینمون مگه من میتونستم نخندم هی خندیدم صدا خرناس توله خرس ازم میومد 😂😂😂😂
یه جفت جوراب خریدم خیلی زشت بودن نمیدونم چطور اونا رو خریدم بعد تو خونه با مامانم کلی خندیدیم خلاصه عمه شوهرم فوت شده بودرفتیم خونشون واسه عرض تسلیت دخترش جفت اون جورابا رو پوشیده بود با مامانم یه نگا به هم کردیم هرکار میکردم نمیتونستم جلوی خندمو بگیرم خدایی بود نترکیدم
عاقا یه سریم رفتیم خونه یکی اقوام باباشون فوت شده بود یکی دختراش خیلی بی قرار بود یهو گفت وااااااای بابام ظهر میخاست بیاد ابکوشت بخوره قربون ابگوشتت برم بابا 😂😂😂😂😂😂همه اینجوری بودن 😊