یه موضوعی خیلی ذهنمو مشغول کرده،به نظر شما درسته که مادرشوهر کلید خونمونو بخواد؟من رابطه خیلی خوبی با مادرشوهرم دارم یعنی هیچ مشکلی با هم نداریم و همیشه احترام و محبت بینمون بوده و بس ولی مادرشوهرم اصرار عجیبی داره که کلید خونمون رو حتما داشته باشه و این مسئله بنظر من عادی نیست،اگرچه کلید در خونمونو داره کلید دروازه رو نداره که مدام میگه چرا بمن کلید دروازه رو نمیدین..من خودم از اول با کلید دادن موافق نبودم به دلایلی همسرم کلید داد به مادرش
من نمیخواهم از خودم تعریف کنم اما خیلی ماخوذ به حیا هستم و فوق العاده رودروایسی دارم متاسفانه نمیتونم رک و صریح حرفمو بزنم،تا حالا بهشون هیچ بی احترامی ای نکردم اما این رفتارشان منو اذیت میکنه..راستشو بخواین تو دور و بر خودم هر دختری که ازدواج کرده هیچ کدومشون کلید خونشونو مادرشوهرشون نداره و اصلا همچین درخواستی هم ازشون نکرده..بنظرم آدم باید در این موارد خیلی سنگین رفتار کنه و همچین چیزی نخواد
تحت هیچ شرایطی کلید خونه تون رو بهش ندین اگه گفت بگو هر وقت شما بیایین من خونم اگر هم خواستم جایی بریم چند روزی نبودمونیاز بود که به خونم سر بزنین اونوقت کلید بهتون میدم ویا اگه مجبور شدی کلید خونتون رو بهش بدی یک قفل دیگه رو در خونتون بزن که نتونه بیا تو خونه
تحت هیچ شرایطی کلید خونه تون رو بهش ندین اگه گفت بگو هر وقت شما بیایین من خونم اگر هم خواستم جایی بر ...
تا حالا چند بار درخواست کرده من اصلا در این رابطه با همسرم حرف نزدم فقط چون مامانش چند بار مطرح کرد چند وقت پیش گفت از کلید دروازه زیاد کردم میخوام بدم به مامان که گفت کلید میخواد من هیچی نگفتم امارفتم تو خودم و متوجه ناراحتیم شد،من فکر کردم نفهمید من چرا ناراحت شدم چندبار علتسو ازم پرسید چیزی نگفتم و فکر کردم کلید رو به مامانش داده..تا اینکه امروز مادرشوهر و پدرسوهرم ناهار خونمون بودن زنگ درو که زدن همسرم آیفون زد اومدن بالا،به محض اینکه داخل اومدن مادرشوهرم گفت بچه ها من چند بار بهتون گفتم کلید دروازه تونو به ما بدین؟!من اصن مونده بودم چی بگم همسرم مبهوت به من نگاه کرد و من گفتم مگه به مامان کلید ندادی؟!اصن نمیدونم چرا این حرفو زدم
پشیمون شدم از حرفم ،اون لحظه مادرشوهر و بمن نگاه میکرد و من مونده بودم چی بگم..من فکر میکردم همسرم کلیدو داده ،ولی به این نتیجه رسیدم احتمالا همسرم متوجه شد من راضی نیستم و کلید نداد..اما مامانش دست بردار نیست..آخه تو یه ساختمون هم نیستیم من نمیدونم این چه اصراری هست اخه
فقط خودتون رو بزنین به نشنیدن ببین ادمها همیشه یک جور نیستن فرداروز شاید ناراحتی پیش بیاد برای همین حداقل خونتون یک حریمی شخصی محسوب میشه و به هیچ کس هر چند صمصمی اجازه تجاوز به این حریم رو ندین هر بار که گفتن خودتون رو بزنین به نشنیدن به شوهرتون هم بگو من مخالفم که کلید خونه رو بجز خودم وخودت کسی دیگه داشته باشه
فقط خودتون رو بزنین به نشنیدن ببین ادمها همیشه یک جور نیستن فرداروز شاید ناراحتی پیش بیاد برای همین حداقل خونتون یک حریمی شخصی محسوب میشه و به هیچ کس هر چند صمصمی اجازه تجاوز به این حریم رو ندین هر بار که گفتن خودتون رو بزنین به نشنیدن به شوهرتون هم بگو من مخالفم که کلید خونه رو بجز خودم وخودت کسی دیگه داشته باشه
در خونه رو همیشه قفل میکنم اما میدونم از اونجایی که هی اصرار داده کلید دروازه رو بگیره به احتمال زیاد میخواد دیگه بدون زنگ درو زدن بیاد بالا،چون چند وقت پیش همین کارو کرده بود حالا نمیدونم همسایه مون درو باز کرد چی شد که یهویی دیدم داره در خونه رو میزنه
چند بار خودمونو زدیم به اون راه..تا حالا بیشتر از پنج بار گفته...من میگم آخه چطور پیش خودش فکر نمیکنه که شاید عروسم دوست نداشته باشه من کلید خونشونو داشته باشم..!من خودم واقعا در عجبم ک داشتن کلید خونه ما اینقدر واجبه؟!میخوام با همسرم صحبت کنم اما نمیخواهم ناراحتش هم کنم