راستش چندبار کاری کردن که باعث ضرر ما میشد ولی دفعه آخر ( در حالی که من عمل کرده بودم و شرایط مناسبی نداشتم) پدر شوهرم مستقیم به شوهرم گفت نیاید خونه مادرت مریضه نمی تونه کار کنه😐( در حالی که من خودم با همون وضعیت تمام کارها رو انجام میدادم و مادرشوهرم فقط غذا درست میکرد) در حالی این حرف رو زد که خواهرشوهرم بچه ش رو میزاشت اونجا و مادرشوهرم مجبور بود نگهش داره و خودش و شوهرش واسه ناهار و شام هر روز اونجا بودن.
شوهرم وقتی دید اینکار رو کردن برای همیشه قیدشونو زد( البته بهونه شون مریضی بود، از اینکه خونه خریدیم ناراحت بودن و پدر شوهرم میگفت می بایست پولتون رو میدادید من تا من خونه بخرم و بعد اجازه میدادم شما تا هر وقت میخواید توش بشینید و بعد از من برسه به برادر کوچیکه شوهرم😐)