بچه منم یه سالشه ساعت ده یازده شب میخوابه ساعت یک دو بیدار میشه تا الان بیداره الان خوابید
نه تو می مانی،نه اندوه و نه هیچ یک از مردم این آبادیبه حباب نگران لب یک رود قسمو به کوتاهی آن لحظه شادی که گذشت غصه هم خواهد رفتآنچنانی که فقط خاطره ای خواهد ماندلحظه ها عریانندبه تن لحظه خود جامه اندوه مپوشان هرگز