دوستم ،یه دوست پسر داشت که خیلی دوستش داشت شبانه روز توی خوابگاه ازاین حرف می زد وبه فکر می کرد .
پسره رو با یکی دیده ،بایه دختره دیگه وپسره دیگه محلش نمیذاره .
دختره اومد توی خوابگاه اول گریهههه ،بعد گفت تهوع دارم .
می خوام بالا بیارم !
حالا هی باهمه میگه ومی خنده ،
هی دوباره می ره تو ی فاز دپ .شبهازیر پتو گریه ،