2726

دوستم ،یه دوست پسر داشت که خیلی دوستش داشت شبانه روز توی خوابگاه ازاین حرف می زد وبه فکر می کرد .

پسره رو با یکی دیده ،بایه دختره دیگه وپسره دیگه محلش نمیذاره .


دختره اومد توی خوابگاه اول گریهههه ،بعد گفت تهوع دارم .

می خوام بالا بیارم !



حالا هی باهمه میگه ومی خنده ،

هی دوباره می ره تو ی فاز دپ .شبهازیر پتو گریه ،

بله همينه

از شدت خشم و گريه و غم حالت تهوع به آدم دست ميده

مثل يه شوك بزرگه

مربى بدنسازى بين المللى / 2 کیلو افزايش وزن - ٨ كيلو كاهش وزن - در ماه (اصولى و سالم).و ناگهان در يك بعد از ظهر زمستانى وقتى كنارم آرام خوابيده بودى به ياد آوردم روزهاى رفتنت را، انگار درد مشت هايى كه آن روزها به ديوار مى زدم را تازه حس كردم، به تو نگاه كردم و به دستهايم... (متن واقعيه كپى نشه 🌹)


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

از سرش میپره .

منم یکی از دوستام اینطور بود . بهش زمان داد گفت تا فلان روز باهاتم اگه تا اون موقع نیومدی خواستگاری همه چی تمام میشه. گذشت و پسره نیومد دوستم هم کات کرد. بعدش شبا زیر پتو آروم گریه میکرد روزا خوب به نظر می اومد.

اما حالا ازدواج کرده شوهرشو هم خیلی دوست داره

2728
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز