منم دوباره صب کلی بهش اس قشنگ دادم و انرژی دادم ک بره کار کنه
ولی نرفته زنگ زد خبری نیست و برگشت گفتم ک قرار بود بره دورفمون بدوزه ک اونم کم کم روزی صد تومن سود توشه ولی دل ب کار نمیده
منم از دیشب تکونای بچم کم شده
بهش زنگ زدم بیا بریم سونو بیمارستان از ساعت دوازده تا دو تو راه بود ک دیگ سونو تعطیل شد
اومد خونه من بهش محل ندادم
بعد گفت چرا اینجوری میکنی منم گفتم تو چرا با زندگی من اینجوری کردی همش سختی چهارساله زنت شدم دریغ از یکماه ارامش
گفت ناهار خوردی گفتم نه
درو باز کرد رفت بیرون بهش گفتم کجا گفت میرم ناهار بخرم برو بتمرگ در صورتی ک دروغ میگفت دوباره طبق معمول قهر کرد رفت خونه ننش
بهش زنگ زدم جواب نداد بهم اس داد دیگ ب من زنگ نزن فک کن من مردم