خدا میبینی حالمونو،اشکامونو؟درد دلمونو،زخم رو دلمونو مبینی؟تو که به همه چی شاهد و ناظری،پس چرا به حال خودمون ولمون کردی.چرا صدام به گوشت نمیرسه؟نمیبینی آغوشم خالیه؟نمیبینی به جز روحم،جسممم داغون شده؟ناله هایی که از درد کردم رو شنیدی؟ضجه هایی که زدم رو دیدی؟
دیدی وقتی با دل خون و گریه اتاق بچمو جمع کردم؟اون لحظه خودتو یه لحظه کاش میذاشتی جای من.
میدونی از حکمتت ناامید شدم؟
میدونی ازت ناامید شدم؟میدونی فقط دلم به بزرگی و رحمت و مهربونی خودت گرم بود ولی الان پشتمو خالی میبینم؟
این روزا همش میگم کاااااااااااش خداااااا میشد رو در رو و مستقیم باهات حرف میزدم.ببینم حکمت کارت کجاست.ببینم خودت میتونی با دلایلت آرومم کنی؟
خدا شاید گناه باشه ولی ازت جواب میخوام.
خدا کاری کن تا دلم باهات صاف شه.
خدا دیگه توانشو ندارم...
سنگینیه دردم به واسه شونه م خیییلیییییی زیاده...
صبری واسم نمونده و از خودت هم که ناامید شدم.
خدا همیشه تو باید بنده هاتو ببخشی ولی به جایی رسیدم که نمیتونم ببخشمت.ازت دلگیییییرم شدیییید
خدا آرومم کن