سلام دوستهای خوبم، ده روزه که مامانم قلبش درد گرفته و بستریه فردا وقت آنژیو دارن ازتون خواهش میکنم با دلهای پاکتون برای شفای مامان مهربونم دعا کنین غیر خدا و شماها کسی و ندارم که باهاش راحت حرفم و بزنم خیلییییی داغونم من هشت سال ازشون دور بودم و موقتا اومدم ایران حالا که بعد اینهمه سال دوری اومدم کنارشون مامانم جلوی چشمام داره آب میشه:(((( پدرم دو ساله بعلت سکته مغزی توی بستر بیماریه و هیچ کاری ازش ساخته نیست همه امیدم به مامانم بود اونهم که..... گریه امونم نمیده فقط خواستم بگم خیلی خیلی محتاج دعاتونمممم خدا مامان و باباهاتون و براتون حفظ کنه
تو آمدی و خدا خواست پسرم باشی،
وبهترین غزلِ توی دفترم باشی،
تو آمدی وخدا خواست از همان اول،
تمامِ دلخوشی روزِ آخرم باشی،
تمامِ زندگی من و همنفسم 7 آبان 92 چشممون و روشن کرد، خدایا شکرتتتتت