من دیروز از صبح کلاس داشتم معمولا سه شنبه ها کلاسم تا4 هستش ولی دیروز مجبور شدم تا6:30 بمونم تایکم از پروژه را انجام بدیم با بچه ها ولی همسرم از صبح اصلا بهم زن نزد حتی بابت تاخیرم که داشتم زنگ نزد ببینه من کجام بعدش ساعت7با تاکسی رسیدم نزدیک خیابون اصلی خونمون ولی بعدش دیگه مسیر تاکسی نبود البته راهی ام نبود ولی من چون خیلیییی خسته بودم و یکمم از تاریکی میترسم تو خیابون باشم باهمسرم تماس گرفتم که حداقل بیاد اینجا دنبالم م خستم ول گفت من دارم میرم حمام خودت بیا درحالیکه از صبح یه تماس با من نگرفته بوذ حتی دنبالمم نیومد من کلا قهر کردم باهاش صحبت نکردم ولی نزدیکای خونه بودم که دیدم اومد جلوم ولی واقعا بهم برخورد خیلییییی ناراحت شدم