وای تروخدا کمکم کنید چجوری نامزدمو از زندگی حذف کنم+ اسکرین

فعلا که خدای بالای سرم رو روزی هزاران بار شاکرم تو اینهمه مدت پام نلغزیده وخودمو تباه نکردم مثل شماها خداهم عوض این برام یه همسری سرراهم قرارداده مثل دسته گل که با بهترین شغل وامکانات که همه حسرته زندگیمو دارن نه اینکه بیام من حسرت زندگیه نکبتی امثال شمارو داشته باشم 

این شما ها هستین که میان زندگی یه پسره جوون رو تباه میکنین همه کارارو جلو جلو انجام میدین خوشیتونو میکنین اخرسرم میگین نمیخوامت توبه کنی بهتره

استارتر جان حرفهای این آقا رو گوش بده..

فک کنم تو تنظیمات واتس یه گزینه backup داره مطمئن نیستم 

بابا ازش شکایت کن بره پی کارش 

 نگین جون شما  که آشتی کردید براش غذا درست کردی  تا اونجا میدونم که غذا داد خانوادت نامزدت قهر کرد الان  باز سر چی مشکلاتون

 به نظرم جدا شو خودت راحت کن اصلا تفاهم ندارید مناسب شما نیست

خدای من این چاقو چی دستش خیلی خطرناک  به خانوادت حتما بگو

خیلی شما دوتا کاربر بد باهم حرف زدید

عزیزم این صداها که داره میاد صدای طبل تو خالیه.سگی که پارس میکنه نمیگیره.این فقط داره تهدید میکنه.اگر میخاست کاری بکنه نیکرد تهدید نمیکرد.

ولی شما با استناد به اینا ازش شکایت کنی.تهدید خودش جرم بزرگیه.پدرش و در میارن.

حالا خوبه بهش گفتی میخای جدا شی چه خوب خودش و نشون داد.

این ادم صعف شخصیت و عزت نفس داره و گرنه برای خودش احترام قائل بود.بماند برای دیگران.

اگه امکانش هست درخواست دوستیمو قبول کن کارتون دارم

من ۱۱ صفحه شو خوندم و فهمیدم تو یه دختر بچه ای که توجه دوست داری وگرنه با بدترین پدر و مادر هم که باشی خودشون ریز ریزت کنن بهتر ازینه که یه بچه پیزوری بیاد تهدید الکی کنه .

 لازم نیست هی جوابش را بدی و آتیشش رو تند کنی که بیشتر بارت کنه .اگه دنبال راه حلی همه بهت گفتن با خانواده ت مطرح کن  ولی گدیا دوست داری بقبه برات دل بسوزونن 

تحدید که کار امای ترسو و بدبخته .محلش نده .اگه فکر میکنی شر میشه چتاشو نگه دار برو شکایت کن خانوادتم نمیفهمن بیچارش کن .ولی به نطر من حتما به خانوادت بگو

😐😐😐😐من چتاتو نخوندم ولی گویا یکی مثل خودت گیر اومده

برو‌پیش پلیس جریانو بگو. یه مدت از شهرتون برم یه جای دیگه که ندونه کجایی.

دقیقا عین دوست پسر من‌.با تهدیداش هفت ساله بزور نگهم داشته

یچی میگم امیدوار شو که تنها نیستی

دوست پسر منم میگفت میام شیشه تونو خورد میکنم.میومدا دستشو میذاشت رو زنگ سنگم پرت میکرد منتها طبقه دومیم میخوردبه آهن پنجره صداش تو گوشمه سکته کردم..

میگفت اون آبجیتو دیدی؟اگه گذاشتم بره سر کار.کاری میکنم دیگه جرعت نکنه سرکار بره.

و جمله هایی از این قبیل  منو وابسته کردی نمیذارم بری اگه بهم نرسیم میکشمت.میبرمت تو جاده سرتو میبرم

این جمله ملکه ی ذهنیشه که سرتو میبرم میذارم رو سینت.و من خیلی میترسم هی تکرار میکنه میترسم یه روز عملی کنه ..

شکایتم کردم منتها متاسفانه چون باهم بودیم و رابطمون نزدیک بود و مدرک داشت منم مقصر شدم و به هیچ جا نرسید