من یه دختری هستم که به شدت مستقل بودم همیشه
بابام هیچوقت دختر بودنموتوو سرم نزد و محدودم نکرد
الانم خودم درامدم بالاس ( متوسط ۱۰ تومن )
۲۴ سالمه
نامزد رسمی دارم عقد نکردیم هنوز
نامزدم ۳۴ سالشه
تحصیلکرده س وضع مالی اونم خوبه بهتر از منه
۷ ساله با همیم
اون ۲،۳ سال اول دوست معمولی بودیم بعد عاشق شدیم
اون زمان ها من شرایط مالیم افتضاح بود
بهم اعتماد به نفس داد
هیچوقت پولی نگرفتم ازش
ولی باعث شد فکرم رشد کنه که از ۱۹ سالگیم کار کردم
از همون اول ولی کلا سخت گیر بود
حساس بود
کم کم اعتماد کرد
من الان از ازدواج متنفرم
نامزدم عاشقمه منم عاشقشم
اما از ازدواج توو جامعه ی ایران بیزارم
از قوانین ضد زن ... اینکه حق طلاق حق کار حق تحصیل حق سفر همه چی یه زن به دست مرد میفته
من میگم مهریه نمیخوام اما حقوق برابر میخوام قبول نمیکنه
حاضر مهریه سنگین بذاره ولی میگه من اینارو بدم با خونواده و هزار نفر دیگه باید بجنگم که این دختر از اولش داره معامله میکنه...
هیچکی حالمو نمیفهمه 😭 از طرفی در عمل همیشه ازم حمایت کرده وفاداره عاشقه
یه روزی هم طلاق بخوام میدونم زجرم نمیده
خیلی وقتا از خودش گذشت به خاطر من
ولی چیکار کنم از این قرار داد قانونی متنفرم 😭 همش فکر میکنم ازدواج ادمارو با هم دشمن میکنه
دلم میخواد برای خودم تکو تنها زندگی کنم