همون موقعی بود که زلزله کرمانشاه اومده بود خیلی جو بدی بود همه غم داشتیم دوستم گفت پاشو بریم مسجد دانشگاه انگار شله زرد میدن .گفتم باش . رفتم اونجا ی آقا روحانی داشت حرف میزد خیلیم آقای خوبیه
گفت آره هموطنانمون نیاز دارن به ما فلانن و این حرفا مام عررر میزدیم کل بچه ها گریه میکردن و متاثر شده بودن اون آقا روحانیم جوگیر شد صداشو برد بالا که به ما برسه گفت باید به برادرانمان کمک کنیم باید به آن ها کمک خدماتی کمک مالی و جنسی کنیم 😅😅😅😅
اینو گفت آقا هیچکس صداش در نمیومد قرمز شده بودیم تو اون سکوت نزدیک انفجار طوری قهقه زدم که بال بال میزدم مسجد ترکید همه چی نابود شد از شدت خنده سرپا وایسادم پاهامو ضربدری کرده بودم دسشوییم نریزه😅😅😅😅😅😅 😅😅😅😅😅
بنده خدا منظورش کمک اجناس بود😅😅😅😅😅
به خداوندی خدا تو زندگیم مسجد دانشگاهمونو نرفته بودم یعنی تف به این پا قدم دیگه مسجدم نرفتم 💔