زیر بار مسئولیت نمیخواد بره. اصلا نمیخواد خودش به زحمت بندازه. مثلا میگه بچه خرج داره بااینکه جفتمون شاغلیم و مشکل مالی نداریم اما بهونه میاره. میگم خب برو دنبال کار دوم میگه نه خسته میشم... همش بهم وعده میده یک ماه دیگه برا بچه اقدام میکنیم اما دوباره میزنه زیر قولش... خسته شدم بخدا. همه زندگیم شده حسرت همسن و سالام دو تا بچه دارن. شوهرم هنوز میگه زوده ما اول جونیمونه
گلبوته جان خواهشا بگو چکار کنم؟ بعضی وقتا دیگه کلا ولش میکنم میگم هیچی نگم که لج کنه هر وقت خودش خواست اقدام میکنیم اما میبینم دو ماه میگذره و اصلا حتی برا رابطه هم پیش قدم نمیشه. خیلی سرده. منم خیلی اذیت میشم مدام فکر میکنم اگه بچه دار نشم چکار کنم؟ سنم رفته بالا و هنوز یه بچه هم ندارم. تفاوت سنیم با بچه خیلی زیاد میشه دیگه حوصله و توانایی بچه داری رو ندارم
ممنون.احساس میکنم دارم فرصت های زندگیم رو از دست میدم .امسال دکترا قبول شدم اما گفتم چون میخوایم بچه دار بشیم انصراف میدم. شوهرمم بهم قول داد زودتر اقدام کنه. حالا دیشب میگه به من چه خب میاس بری دکترابخونی خودت نخواستی. در صورتی که من به خاطر حرف دکتر ترسیدم و گفتم دیگه نرم دنبال درس و سریع اقدام کنیم حالا هم از اینجا موندم هم از اونجا.
سلااااااااام صبح بخیر🤗💃💙
باورتون میشه این یکی از همون زشتو های دیروز باشه؟😍😍😍🤪
شوهرت چقدر تو وزندگیتون رو دوست داره؟به نظر من با یکی از بزرگترها صحبت کن بگو مشکلاتت رو تا باهاش حرف بزنه ازکسایی که بچه ندارن و دارن حسرت میخورن بهش بگو همین چندوقت پیش ماهواره اذربایجان یه زن و مرد تقریبا۶۰ساله خودشون رو بخاطر بچه کشته بودن چون هدفی برای زندگی نداشتن۰بهش بگو من انگیزه میخوام من بفکرسروسامان دادن زندگیم میخوام بچه بیارم درضمن توهم پیشگیری نکن وسعی کن توی مدت زمان تخمک گذاری باهاش گرم بگیری عزیزم
ممنون عزیزم از راهنماییت.ولله واقعا نمیدونم الان چقدر دوستم داره. اینقد این دو سال به خاطر بچه غر زدم و با هم اختلاف داشتیم جفتمون عصبی شدیم. اوایل ازدواج خیلی بهتر بود . در مورد بزرگترا من یه کاری کردم که نمیدونم درسته یا نه اما به هیچ کس حتی خانواده ها نگفتم که بچه میخوام. هر وقت صحبت شده دقیق حرف شوهرم رو زدم که حالا عجله ای نیست و اینا. فقط خدا میدونه چه جوری دارم صورتم رو با سیلی سرخ میکنم. چون میترسم اگه اقدام کنم و بچه دار نشم کلی تحت فشار قرار بگیریم خصوصا که شوهرم تک فرزنده
شوهر من بچه دوست داره ولی خیلی به بچه گیر میده اگه جای بریم یامهمون بیاد هم که کلابابچه درگیره خیلی بچه رو اذیت میکنه من همیشه بخاطر این موضوع باهاش درگیرم الان بازم میخواد بچه بیاریم ولی من قبول نمیکنم به این قسمتش هم فکر کن اگه بچه نخوادوبه زور بچه داربشین بعدی دنیا اومدن شاید اخلاقش هم با توهم با بچه بدبشه
