عنوان

اینقدربه همه هیس نگین😕😕😕

136 بازدید | 0 پست

مادر بزرگ باچارقدش اشکش را پاک کرد و گفت:

آخ دلم می خواست عاشقی کنم ولی نشد ننه.

اونقده دلم می خواست یه دمپختک را لب رودخونه بخوریم، نشد.

دلم پر میکشید که حاجی بگه دوست_دارم و نگفت

گاهی وقتا یواشکی که کسی نبود، زیر چادر چند تا بشکن می زدم.

آی می چسبید.

گفت: بچه گی نکردم، جوونی هم نکردم. یهو پیر شدم

به چشمهای تارش نگاه کردم و حسرت ها را ورق زدم

گفتم: مادر جون حالا بشکن بزن، بزار خالی شی

گفت:حالا که دستام دیگه جون ندارن؟

انگشتای خشک شده اش رو بهم فشار داد ولی دیگه صدایی نداشتند

خنده تلخی کرد و گفت:

اینقدر به همه هیس نگید.

بزار حرف بزنن.

بزار زندگی کنن.

آره مادر هیس نگو،

آدمیزاد از  هیس خوشش نمی یاد.

پ ن:منم توزندگی خیلی هیس شنیدم.هیس🙊دختربلندنمیخنده🛇دختربچه دوچرخه سوارنمیشه🛇دختردستاشولاک نمیزنه🛇وقتی تازه ابتدایی بودم  ..

لطفاانقدرب# بقیه هیس#  نگین🌷🌷🌷🌷

ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
داغ ترین های تاپیک های امروز