مادرم میخواسته منو سقط کنه خیلی زعفرون خورده بعد که سقط نشدم میگفت همش داغ بودم داغ داغ
گفت همش بهم میوه میدادن
میگفت جعبه ای میخوردم همش تا یکم این داغ بودنم کم بشه
ما سه تا خواهریم من اخرین نفرم
مامانم میگفت دنیا اومدی اصلا پوستت با اون دوتا متفاوت بود خیلی خیلی سفید تر بودی و درخشان
گفت دکترم گفته مال میوه های زیادی که خوردی
الانم از اون دوتا سفیدترم