سلام خانومای گل دوماه پیش مجبور شدیم از قزوین واسه کار همسرم بیایم بوشهر آخ که چقد ناراحت بودم یک پسرم کلاس سوم و پسر دیگه ام ۱۱ ماهه اس با چه سختی و البته ناراضی اومدیم اینجا کلی دعا کردم که زیاد اینجا نمونیم آخه بوشهر خیلی دوره خدایی 😕 یکهفته بعد کار همسرم تو همون قزوین درست شد خداروشکرررر😍 بخدا هنوزم باورم نمیشه عاشقتم خداجون خلاصه داریم برمی گردیم فقط دوباره باید اثاث بچینم اونم با دوتا بچه همسرم قزوینه روز آخر میاد فقط چون سرکاره دست تنهام میشه برای این موضوع دعام کنید با دلهای مهربونتنون تو اینمدت سخت بهم گذشت خیییییلی ماجراش طولانی شاید یه روز تعریف کردم علت اومدنمون به بوشهر چه روزای بدی 😣 ولی هر چی بود گذشت همه چی درست شد خداروشکررر که دعاهام مستجاب شد ❤️