پدر و مادرمو میگم، مامانم خیلی اهل مراعات و ایناست، نمیان ، من باید کلی اصرار کنم و غر بزنم و گلگی کنم تا بیان، مادر شوهر فضولمم که هی میگه چرا نمیان خونتون؟؟😠(حالا اگه بیان هم میگه چرا تند تند میانا)
منم اخر هفته ها میرم ولی دیگه از این به بعد نمیرم مثل خودشون، امروز کلی دلم گرفت ازشون و گریه کردم پیش شوهرم😢
خب من دلم طاقت نمیاره زود تنگ میشه ولی مامانم خیلی دل گنده ست
خب حتما جلوی شوهرت میخواد مراعات کنه
وای مامان منم انگار خونه غریبه است انقدر تعارف میکنه که اخرش میخوام بگم باشه نیا هرجور راحتی
مامان من اصلا نمیاد مادرشوهر منم گفت چرا نمیان به شوهرم گفتم بهشون بگه اینکه کی میاد کی نمیاد خونم به کسی ربطی نداره
من مادرم لج کرده و نمیاد
اخلاق خودم و همسرمم عالی انقد اروم و بی درد سر و حرمت داریم همه فامیل میگن خوش بحالش برا داماد و دخترش
اما متاسفانه سرده و بی محلی میکنه
الان از اردیبهشت تا حالا پنج شش بار رسمی و درست حسابی دعوت کردم یبارش هم نیومدن خودمم بخاطر بچه م دو هفته یبار میرم بازم مامانم تحویل نمیگیره
موندم بخدا
نمیگن منم دخترم دل دارم
حالا باز خدا رو شکر همسرم خوبه
مدلشونه. این مامانا بعد باباهامون ایشالا که هزار ساله باشن کلی پوستمون رو می کنن تنها میمونن و یه شب نمیان پیش ما تا ارامش داشته باشیم
اگه مامانت مثله مامانه من بود چيكار ميكردي كه براي عيدديدني هم نمياد شايد سالي يه بارم نيومده باشه خونم
خانواده من اوایل عروسیم از سر دلتنگی زیاد میومدن، مادر و خواهر شوهرام صداشون دراومد که چرا تند تند میان، حالا که کم میان میگه چرا نمیان؟!!!!
من هر هفته میرم به شوهرم غر میزنه که چرا میرید آخر هفته ها می مونید اونجا، یه موقع اگه کار پیش بیاد نریم زنگ میزنه به شوهرم گریه می کنه که چرا نرفتید چی شده😐
کلا نمیدونم فازش چیه دقیقا
