سلام..من الان ۴۰ روزه زایمان کردم و تصمیم گرفتم خاطره زایمانم رو بگم..
من قرار بود ۴مهر زایمان کنم..اما اصلا درد نداشتم.رفتم بیمارستان نوار قلب گرفتن و گفتن بچه حرکتاش خوبه.برو بعد یه روز در میان بیا برای نوار قلب..منم اومدم و هرشب ۴ ساعت میرفتم پیاده روی ک دردام شروع شه..مامانمم طفلی از اخرای شهریور اومده بود پیشم ک تنها نباشم..خلاصه من هی میرفتم برا نوار قلب و اونام میگفتن همه چی نرماله..دیگه روزجمعه ۱۳ مهر رفتم بیمارستان و الکی گفتم که بچه حرکت نمیکنه..اونام نوار قلب گرفتن و ساعت ۱۰صب بستری شدم..فقط یه نفر تو بلوک زایمان بود..ک اونم ساعت ۱۲ زایمان کرد و رفت..دیگه تنها شدم..واسم امپول فشار زدن..از یه طرف درد میکشیدم از یه طرفم برا تنهاییم گریه میکردم..چندبار رفتم تو سالن انتظار و مامانمو دیدم.اونم گریه میکرد..ساعت ۴ اومدن کیسه ابم رو پاره کردن..دردام هی شدید تر میشد اما هربار معاینه میکردن همون دوسانت بود..تا ساعت ۲ و نیم صبح درد کشیدم و اخرم گفتن ضربان قلب بچه افت کرده و اورژانسی بردنم برا سزارین..ساعت ۲ و ۵۰ دیقه پسرم به دنیا اومد..تو این مدت اصلا شوهرمو ندیدم..ساعت ۴ ک از اتاق عمل اومدم دیدمش..کلی گریه کرده بود...بعدم که رفتم بخش و شوهرم و مامانم پیشم بودن..