دارم از شوهرم طلاق میگیرم، زندگیم خیلی خیلی افتضاح بوده اونم خیلی بی حرمتی ها و توهین ها به منو خانوادم کرده، کلا منو اون هرچی پل پشت سرمون بود شکستیم، هم کارایی که اون مرده اشتباه بوده هم من، کلی مشلورم رفتیم و گفتن این زندگی سوخته، ذره ای احساس بهش ندارم
اما بعد همه این اتفاقا دلم برای نفهمیش میسوزه، دلم میسوزه که خانوادش کیا هستن، دلم میسوزه که ۸ سال اعتیاد داشته که الان بخاطر مصرفش عقل و هوش درستی نداره، دلم میسوزه که اینقدر بد بخت م بی فرهنگه،
خیلی بهم بد کرده ها خیلی زیاد، منم خیلی راه هاش اشتباهی رفتم، ولی نمیدونم چرا اینقدر برای ایندش نگرانم،
هرکی پستمو میبینه برای خوشبختیش دعا کنه
امیدوارم یه روز با زن و بچش ببینمش که واقعا خوش بخت باشن و من از ته دلم خوشحال بشم واسش،
من خیلی وقته واقعا واقعا دوسش ندارم الانم ذره ای جایی تو دلم نداره فقط نگران ایندشم