احساس میکنم همش دور و بر شوهرمه بیشعور لباسا باز میپوشه بعد از عمد یقشو باز میذاره خط سینش میوفته بیرون کامل ارتباطمو باهاش قطع کردم خونشون نمیریم ولی گاهی یهو دوتا با هم میریم خونه مادرشوهرم بعد میاد کرماشو میریزه منم حالم بد میشه تا برگردم خونه مثلا دیشب کیک تولد داشتیم میخوردیم از خامه کیکش موند به شوهرم گفت اگه تونستی اینم بخور شوهرم هیچی نگفت داشت کیک خودشو میخورد منم کیکو دادم به خواهرشوهرم گفتم بخورش امروزم به شوهرم گفتم هروقت این کارارو میکنه جوابشو بده بگو پسمونده خور کسی نیستم گفت روم نمیشه من مال خودمو هم به زور خوردم
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.