الان زنگیدو احوال پرسی.منم گفتم کی میای دنبالمون اونم گفت حالا چندروز بمون.گفتم قراربود دوسه روز بمونم که موندم حالا بیا ببرکه گفت توکه خیلی اونجارو دوس داری.شاید واس همیشه بمونی.برو حالشو ببر.منم گفتم یعنی چی این حرفت.گفت شوخی کردم هیچی.اما از شناختی که ازش دارم شوخی نبود.
مطمئنم مامان و باباش پرش کردن.اخه همش باهام با عصبانیت حرف میزنه و جلو خانوادش با صدای آروم حرف میزنه و میخواد زود قط کنه.انگار بهش گفتن حق نداره باهام بحرفه.
البته منم ناراضی نیستم به این وضع اما میخوام قدم اولو اونا بردارن.
اما از شوهرم ناراحتم که چرا با حرف اونا داره زندگیمونو خراب میکنه.چرا طرفم نیس.چرا اخه چرا