2737
2734

بچه ها دیگه خستم کردن هر روز میان خونم یا اون دو تا جاریم که خونشون فاصله داره تند تند میان دیگه خسته شدم اه کمرمم درد میکنه 

خداجون بابت هدیه قشنگی که بهم دادی ازت ممنونم

چه بد. مادرشوهرم واحد بغلیم و خواهرشوهرم  طبقه بالا‌ ولی اصلا رو ندادم بهشون. از اول هم خودم هم شوهرم گفتیم من تنهایی دوست دارم و اهل رفت و آمد نیستم😃😃😃😃حالا دوستام همش خونمن

روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728
چه بد. مادرشوهرم واحد بغلیم و خواهرشوهرم  طبقه بالا‌ ولی اصلا رو ندادم بهشون. از اول هم خودم هم ...

خوش بحالت من با مامانم تو یه کوچه ام ولی بنده خدا ها اصلا نمیان تا دعوتشون کنم ولی هرشبم شام خونه مامانمیم

خداجون بابت هدیه قشنگی که بهم دادی ازت ممنونم
2738
خوش بحالت من با مامانم تو یه کوچه ام ولی بنده خدا ها اصلا نمیان تا دعوتشون کنم ولی هرشبم شام خونه ما ...

خودت رو خوش نشون دادی. من زایمان کردم ی هفته هروز مادرشوهرم میومد. هفته دوم قشنگ اخم کردم. فهمید دیگه نیمد

روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم باچشمهایی درشت که همه ی دنیا را زیبا میبیند عاشقانه زندگی میکند، تنفر برایش بی معناست، مهربانی را یادش میدهم، اعتماد راهم...یادش میدهم همه دنیایش را با مادرش قسمت کند، حتی خطاهایش را،آن وقت هیچ وقت تنها نمی ماند ...نمیگویم دخترم بترس ازمردها می گویم بترس ازگرگها، مردهاکه گرگ نیستند، پدرت فرشته ای است که روزی خدا او را فرستاد و روح تنهای مرا لمس کرد و نگذاشت ، تنهابمانم....روزی دختری خواهم داشت شبیه خودم اما بسیار قوی تر، بسیار بخشنده تر، بسیار مهربان تر و بسیار صبور تر...

تنها راهش اینه ک ب شوهرت بگی تحملت کمتر شده 

اون یکم از قبل در جریان باشه

و بهترین راه حلی ک ب ذهنم میرسه اینه ک وقتی میان اخم کنی  بهشون حالی کنی با رفتارات ک خسته ای 

یا مثلا درو باز نکنی 

مثلا وقتی میان خونتون دروباز نکن زود برو حموم ،اگه بعدا گفتن بگو حموم بودم خیلی محکم و جدی بگو ک ادامه ندن

یا مثلا وقتی میگن مبایم خونتون بگو عه من داشتم میرفتم خونه مادرم و بزن بیرون 

یه چند ماهیی اینکارو بکنی خودشون میفهمن جریان چیه

بعدشم خودت کم کن رابطه تو همین  

بعد چند ماه دیگه خودشون زود زود نمیان ک تو مجبور شی نقش بازی کنی چند ماه اولش اینجوریه

باردار نیستم،تیکر کاهش وزنمهتاریخ شروع. 97/8/1  دعا کنین اینبار بتونم.شروع--->76.5---->75.2---->

من‌فکر کنم پوست کلفت شدم دیگه😂از بس هروز مادرشوهرم میاد گاهی هم حواست نیس یهو پشت سرته😁

خدایا خودت نجاتمون بده الهی آمین🙏

  به عکس پروفایلم گیر نده  استارتر عزیزی که نظر ما رو میخونی یه لایکی یه کامنتی بفهمیم خوندی بابا  

ناهار خونه خالم بودم بعد یه ساعت پیش اومدم خسته شدم همین که چشمام رفت رو هم که یه چرت بزنم تا شوهرم از سرکار بیاد جاریم صدا کرده میگه میخاییم بیاییم بالا شوهرت اومد 

خداجون بابت هدیه قشنگی که بهم دادی ازت ممنونم
تنها راهش اینه ک ب شوهرت بگی تحملت کمتر شده  اون یکم از قبل در جریان باشه و بهترین راه حلی ک ...

والا الن گفتم شوهرم بیاد ی سر بریم خرید خوابادو خوابالو صدام کرد منم نفهمیدم چی گفتم گفتم باشه

خداجون بابت هدیه قشنگی که بهم دادی ازت ممنونم
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687