سلام
میخواستم حرفهامو به یکی بگم گفتم بیام اینجا بگم
همسایه ما با دوتا بچه های کوچیکش میرفتن پیاده روی کربلا پسر بزرگش کلاس 5ام هست گفت درسش عقب میمونه منم گفتم باشه خونه ما از ته دلم گفتم بعد با همسرم مشورت کردم اونم قبول کردالان چند روزه ما 4تا بچه داریم
وقتی برا خداحافظی اومدن دم در خیلی اشک ریختم
اخه شوهرم تاحالا کربلا نرفته منم دوبار رفتم یه بار مجرد بودم یه بارم بعد از ازدواج طی جریانی رفتم
الانم خودم سه تا بچه دارم شرایط مالی وشرایط شغلی همسرم نمیتونستیم بریم
به خدا گفتم خدایا من تنها با تو معامله میکنم خودت شفا بده خودت گرفتاریمون را حل کن ماهم بتونیم بریم
التماس دعا از همتون