یعنی الان انقدر گریه کردم که فقط میخوام بمیرم خودش میگه یه کاری بکن بعد که انجام میدم یادش رفته یه دعوا راه میداره به چه بزرگی مثلا میگه ابن پول واسه فلانیه بده بهش من بدبخت میبرم میدم بعد میاد قشقرش که نه اول باید اون یکی قسط رو میدادی دعوای بدها انگار که من رفتم پول رو به خودم خرج کردم خوشگذارانی کردم یا دیشب بهش گفتم امروز با دخترم میریم جایی تو هم بیا بعد امروز تو راه زنگ زدم میگهههه نه کی به من گفتی وای میستادی شب با هم میرفتیم انگار اتیشم میزنه دیواانه ام کرده به خدا....حساب کتابش هم ده بار دادم بهش خودش انجام نمیده خل شدم به خدا😭😭😭