خواهرشوهرم هر طور که خواسته اذیت کرده فقط طوری که من خودم هستم جلوی شوهر م باهام خوبه الان یک مدت کلا دیگه دیدنش نمیر م گذاشتم واسه عید بر م قبلا ماهی یکبار میرفتم که دفعه منو یطور میجزوند حالا همسرم میگه بیا بریم دیدنش ولی اصلا و ابدا دلم کشیده نمیشه حالا چند وقته با شوهر من یعنی برادرش سرسنگین شده که اونو بذاره تو فشار بینما دوتا گیر بندازه الان موندم چیکار کنم اصلا نمیخوام ببینمش اونم سالی یکبار برام بسه خیلی تحملش کردم
دلم میخواد خدا باشه بهار باشه زندگی باشه عصرها پر از عطر چای باشه دل گرم باشه همه آرزوها برآورده باشه
به خاطر شوهرت برو ولی باهاش سنگین برخورد کن.از مشکلاتت فرار نکن سعی کن باهاشون رو برو بشی و حلشون کن ...
خیلی این کارو کردم به خاطر شوهرم اونقدر رفتم و برخورد و حرف زشت شنیدم ولی دیگه میخوام به خودم احترام بذارم خودش میخواد بره خب خواهر شه من جلو شو نگرفتم
دلم میخواد خدا باشه بهار باشه زندگی باشه عصرها پر از عطر چای باشه دل گرم باشه همه آرزوها برآورده باشه
باز خوبه میدونی مشکلت چیه باهاش من ننیفهمم خواهر شوهرم چندوقت یبار چش میشه..تا من برم خونه مادرشوهرم اونم باشه زود بلند میشه میره روابطمونم کاملا محترمانس ولی نمیفهمم اصلا چشه
جان منی از این عزیزتر نمی شودجان منی و خوش به حالت که مادرت تو را مثل گوش ماهی هایی که خودش کنار دریاکشف کرده دوست داردبرایت یک مشت بوسه میفرستم باز هم هست از این بوسه های عاشقانه برایت زیاد کنار گذاشته ام تو فقط بیا بیا و مرا شادترین و عاشقترین مادر دنیا ببین
خیلی این کارو کردم به خاطر شوهرم اونقدر رفتم و برخورد و حرف زشت شنیدم ولی دیگه میخوام به خودم احترام ...
کاش جوابشو بتونی بدی البته خودت بهتر میدونی ولی اکثرا مردها رو رفت و آمد با خانوادت خیلی حساسن اگه نری به دل میگیره حتی اگه ظاهر نکنه بعد برات بد میشه تو رابطتون
من خواهرشوهرم از در خونه میرم داخل روشو کج میکنه تا جواب سلام منو نده منم دیگه سلامش نمیکنم
دلیلش چیه اخه مستقیم بگن تکلیف ادم مشخصه
جان منی از این عزیزتر نمی شودجان منی و خوش به حالت که مادرت تو را مثل گوش ماهی هایی که خودش کنار دریاکشف کرده دوست داردبرایت یک مشت بوسه میفرستم باز هم هست از این بوسه های عاشقانه برایت زیاد کنار گذاشته ام تو فقط بیا بیا و مرا شادترین و عاشقترین مادر دنیا ببین