2737
2734

سلام دوستان 

خیلی از دوستان مایل بودن خاطرات زندگیمو و چوب خدا رو كه گفتم بشنون.

منم به طور خلاصه وار تایپ كردم و اینجا پیس كردم.

من متولد 1362 هستم فرزند اول خانواده 3 داداش و 4 خواهر هستیم ماشالله

نمیتونم بگم خوشبختانه، متاسفانه همه ماها وقتی به دنیا میایم دست خودمون نیست. اینا رو میگم كه قاعده داستان تو دستتون باشه.

خب بگذریم 

خلاصه اینكه من در اوج دعوای خانوادگی پدر و مادرم ناخواسته وارد زندگیشون شدم، وانگاری به قول خودشون مجبور به ادامه زندگی شدن، كه البته بعد از من ماشالله 6 فرزند اونم یكسال یكسال به دنیا آوردن.

خلاصه اینكه من شدم قربانی افكار منفی و حرص و طمع و همه چیز...... پدر و مادرم تا یكجا بدشانسی میاوردن میكوبیدن تو سر من، تا دعواشون میشد بازم مقصر من، بچه هاشون دعوا میكردن یا خطایی ازشون سر میزد بازم مقصر من كلاً شده بودم قربانی.

خب بگذریم، گذشت تا 20 سالگی هر شب و روز كارم گریه بود و بدتر از اینكه شده بودم كُزد تمام كارهای خونه به گردن من بود. 

هفته دو سه بار كتك نمیخوردم كه راحت نمیخوابید. مامانم كتك نمیزد ولی خیلی قشنگ فتنه گری میكرد. و منو باد كتك میداد بوسیله بابام بعد خودش هم الكی میومد وسط ادای مامانای مهربان و جانسوز در میاورد.

حلالشون نمیكنم بخدا

حالا بریم داستان اصلی كه شروع شد. 

20سالم بود شب عید قربان تو شهر ما به همه خونه ها گوشت و برنج زنده میدن.  

اگه مایل هستین ادامه داستان را تایپ كنم واستون

خداوندا سپاسگذارم .      

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728

دقیقاً شب عید قربان یه خانم مسن كه از جماعت خیره بود اومد دم خونمون و من درب رو باز كردم و بعد از احوالپرسی گوشت و برنج تحویلم داد و بهم گفت: تو خیاط هستی درسته؟! گفتم بله 

بعد به من گفت كه ما كارگاه خیاطی زدیم واسه امور خیریه برای بیخانمان ها و یتیم ها و بی سرپرست و..... تو دوست داری بیای كمك واسه خیریه، از شما چه پنهون از خدای هفت جهانم بود از خونه بزنم بیرون بدون معطلی قبول كردم و گفت از اول محرم كارگاه راه اندازی میشه و حقوق نداریم گفتم موردی نیست من میام واسه خیریه.

بلاخره انتظار به پایان رسید. و من شروع كردم به كار كردن تو كارگاه خیاطی خیریه

اونجا یه مدیر داشت به نام هدی...... و منم برشكار و چند تا دیگه خیاط خلاصه اینكه راضی بودم از اونجا چون غم و غصه كمتری داشتم و تا میتونستم تا لحظه آخر كار میكردم. گهگاهی هم كمك دوستان خیاطی میكردم. تا كمتر برم خونه.

توی كارگاه به جزء مدیر 5نفر بودیم من برشكار و اون 4 نفر هم خیاط دو تا از خیاطها خاله و خواهرزاده بودن. و من هم باهمشون صاف و ساده بود و یكرنگ. اما نمیدونستم دنیا هزار رنگ داره.

خداوندا سپاسگذارم .      
2738

عزیزان یک نفر مرالایک کنه

  توکل بر خدایت کن کفایت میکند حتمااگر خالص شوی با او صدایت میکند حتمااگر بیهوده رنجیدی از این دنیای بی رحمیبه درگاهش قناعت کن, عنایت میکند حتمادلت درمانده میمیرد, اگر غافل شوی از اوبه هر وقتی صدایش کن حمایت میکند حتماخطا گر میروی گاهی, به خلوت توبه کن با اوگناهت ساده میبخشد, رهایت میکند حتمابه لطفش شک نکن گاهی, اگر دنیا حقیرت کردتو رسم بندگی آموز, حمایت میکند حتمااگر غمگین اگر شادی, خدایی را پرستش کنکه هر دم بهترینها را, عطایت میکند حتما

یك روز بعد از ظهر همون خاله و خواهرزاده همه ماها رو دعوت كردن شام خونشون.

من هم لباسهامو پوشیدم و راهی خونشون شدم. از بین همه دوستان فقط من محجبه بودم. بقیه هم خوب بودن.

خلاصه اینكه رفتیم خونشون یعنی خونه خواهرزاده نشسته بودیم كه یهویی یه پسر جوان و ساده پوش اومد تو و گفت یالله و از وسط سالن رفت توی اتاقش. وقتی وارد سالن شد یه نیم نگاهی با سلام وارد شد و رفت تو اتاقش.

مهمونی هم تموم شد. و ما همه رفتیم خونه. یكهفته دقیق از اون ماجرا گذشت. تا اینكه یك روز صبح كه داشتم میرفتم كارگاه خیاطی دیدم جلوی درب كارگاه یه ماشین 405 ایستاده جلوی درب كارگاه نزدیك كه شدم دیدم داداش سمیه هستش و سمیه رو آورده بود كارگاه. اینو هم بگم كه كلید كارگاه رو فقط من داشتم. هیچی دیگه سلام كردم و با سمیه وارد كارگاه شدم. ظهرش خاله سمیه اومد كارگاه و گفت كه خواهرزاده من از شما خوشش اومده و قصد ازدواج داره. منم تا به حال هیچ تجربه ای از عشق و عاشقی نداشتم. و اینكه اجازه خواست شماره منو بده به خواهرزاده اش. قبول كردم منتها گفتم خانواده ام تو جریان باشن بهتره. خب خداییش كم غصه نداشتم نمیخواستم اینم قوز بالا قوز باشه.

خداوندا سپاسگذارم .      
2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز