بچه ها مادرشوهرم رفته سفر زیارتی.بعد متوجه شدم فقط بین خانواده از من حلالیت خواسته
همیشه سرد و بی تفاوته.خیلییی خون سرد.و بها نمیده ب عروسا.و با دخترش ناراحتی داریم الان چون متوجه شدم پشتم چقد میزده و من باورم نمیشد تا ب چشم دیدم
بنظر شما از سفرش برگشت من باید برم پیشش?
یا هدیه ای اورد باید قبول کنم?
همیشه یچیز ارزون میاره هدیه خوب نداده تا الان.بیاره هم برا دختراشه ن ما عروساش
آره برو.
دیگه نمیخوام مث قبل ساده بازی درارم
اگه بخوام مث قبل کنم ک هیچ هر سری اشکمو درمیارن و بی احترامی و دخالت بعدم باز من میرفتم
حلالیت خواسته یا نخواسته؟
بچه ها کلا هیچوقت نتونستم دو دقیقه حرف بزنم باهاش
چون متوجه میشم ک ب منفی ترین شکل و تعبیر خودش میگیره حرفو.منم میترسم دیه صحبت نمیکنم باهاش ک برعکسش کنه
وقتی خداحافظی کرده برو خوب.ربطی به سادگی نداره.برو منتظر سوغاتی خوب نباش.که ضدحال نخوری
حلالیت خواسته دیگه توهم بگذر
این یعنی خودشم میدونه چقد پشتت بد گفته وشتیدم خیلیاشو از خودش دراورده وحقت نبوده بگه
برو و عادی رفتار کن مث همیشه
اماااااااااااااا
دیگه یجور رفتارکن از این ببعد بفهمه حساب کار دستت اومده...مث قبل نباش.
منم همیشه اینو اون برام حرف میاوردن که فلانی اینو بهت گفته اونو بهت گفته بعد قسمم میدادن نگی ما برات گفتیم دیدم اینجور فایده نداره چندوقته هرکی هرچی برام میگه وامیستم تااخر همشو بگه بعد قسم میده که نگو من قسم نمیخورم و قول نمیدم و تصمیم گرفتم هرچی از هرکی شنیدم برم بگم فلانی چرا اینو گفتی اصصصصن تو گفتی یا نه؟؟؟راستش رفتار دیگران بازتاب رفتار خودمونه پس با کسی رودرباستی نباید داشت
دختر خودش میگفت ک چیا میگه یعنی غریبه نبود.میگفت مامانم جونشو بر اون یکی میده و با تو فقط مشکل داره چونکه اونجور ک اون میخواد نیستی
مثلا من حجابی اسلامی نیستم ولی بی حجابم نیستم اما ایشون همه چیو توی چادر و مقنعه میبینه خب من اینجور بزرگ نشدم
ن افراط دارم ن تفریط.بخدا خیلی رعایت میکنم ولی ن مث پوشش اون
از روز اول گفتم خوده واقعیم باشم بهتره
ولی الان جوریم کردن ک میگم همینا ک تو رو ادم حرف نمیزنن ولی فقط رفتارشون رو تغییر میدن بهتره
قبلا عنوان میکردم میگفتم روراست باشم بهتره ولی ن اشتباه بود
