با خانواده و خانواده شوهرم خوب بودیم
رفت و آمد داشتیم
شوهرم میومد خونه مامانم اینا ...
خیلی دلم اون روزا رو می خواد
الان شوهرت نمیاد خونه مامانت؟
من دلم زمانی رو میخاد دوست پسر داشتم با این میرفتم دانشگاه با اون برمیگشتم هر روز خنده و خوشحالی سر به سرشون میذاشتم الکی قول میدادم زنشون شم اوففف
خب اللن چحوری هستین من اصلا قدیمو نمیخام
هعععععی روزگار اکثره مردا همینن. شوهره منم اوایل اصن نمیرفت تا ۴سال یه دوسالی خوب شده بود میرفت میومدیم میذاشت من برم. حتی اجازه میداد شب خونمون بخابم الان چنروزه میگه حق نداری بری. مامان بابامم زنگ میزنن روزا پاشو بیا اونجا ناهار بیا . بیا ما تنهاییم. چقد تو خونه ای . من هرروز یه بهونه میارم .😕
ببین شروع کرد به این حرفا که اون دامادو رو بیشتر تحویل می گیرن
بعد شوهر من بیکاره
گیر داد چرا بابات راجع به کار من سوال می پرسه
چرا می گه با بابات کار نکن
چرا بابات گفت پوول خواستی من می دم
و....
حرفای 5 -6 شال پیش رو یهو کشید وسط گفت اینا یادم نرفته
بعد خیلی فحشای بدی داد
منم گفتم نمی خوام کسی که این فحشارو به خانوادم داده هیچ وقت خانواده منو ببینه
منم دیگه رفت و آمد نمی کنم با اونا
اگه گفتن چرا می گم شما تربیتتون ایراد داره
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
