2733
2734

قضیه خیلی مفصل هست 

واسه اینکه خب خب کنان نشه 

تو پست اول نصفش رو مینویسم 

از همکارای همسزم هستن و چندین سال باهم دوستیم حنی مسافرت رفتیم 

این اقا و خانومش خیلی ادعا میکنن مه اهل خانواده با اصالتی هستن و اقا خیلی خدادوست و خانمش از اون باحجاباس و واقعا خانم هست و این رو هم بگم که دخترخاله پسر خاله هستن یعنی اقوام هستن

یه بچه سه سال دارن و یه نی نی که تازه چند روز دنیا اومده 

خانمش الان چندین ماهه رفته شهرستان چون خیلی ویار داشت و باید استراحت میکرد و همسرش دوهفته کاره و یه هفته استراحت که موقع استراحت میره پیش خانوادش 

خلاصه از خانمش بگم که خیلی دوسش داره و اهل زندگی هست اما واقعا کارش استباه بود ای کاش کسی رو می اورد پیش خودش نه اینکه خودش نه ماه بره از خونش 

بقیش رو تو پست بعد مینویسم

❤خدایا شکرت❤

نوشتي صدا كن

دیدین خدا بالاخره بغلمو با دستاش پر کرد؟                         امضای قبلیم: خدایامیشه بغلمو با  دستات پر  کنی؟ آخه  مامانم میگه: دستای خدا به لطافت نوزاد تازه  متولد  شدس❤ 


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2731

لایک لطفا

من مسیر کوچه علی چپ را خوب بلد شده ام : نه بحث میکنم ؛ نه منت میکشم ؛ نه تسلیم میشوم ؛ سرم را پایین می اندازم و کار خودم را میکنم !  اگر ببینم جایی به شخصیت و ارزشم توهین می شود بدون هیچ  حرف و کنایه ای کنار میکشم . دیگر حتی به رفتارهای دیگران ذره ای اعتنا نمیکنم دلیلی ندارد برای اشتباهات و خطاهای آنها آرامش من خراب شود .. به درک که چه فکری راجع به من می کنند فکر آنها مرا خوشبخت نمیکند من برای چیزهایی که به من مربوط نیست وقتم را هدر نمی دهم . "زمان" و " افکار "من با ارزش ترین داشته های من در زندگیست به هیچ قیمتی از آنها نخواهم گذشت .. من نیامده ام بحث کنم ؛ حرص بخورم .. من به این جهان آمده ام که شاد و قدرتمند باشم ؛ من نیامده ام" غصه ی بی لیاقتی دیگران را بخورم ..."
2738

دیشب با همسرم پسرم رو خاستیم ببریم پارک و من موهامو کوتاه کنم 

اول گفتم بریم من نوبت بگیرم 

رفتیم در ارایشگاه و نوبت گرفتم گفت سرم شلوغ

داشتم بر میگشتم شوهرم گفت اونورو ببین منم همینجور داشتم تو مغازه رو نگاه میکردم مث متگل ها شوعرم گفت نه اونطرف رو ببین 

سرم رو چرخوندم دیدم اقاااااا با یه خانوم فوق العاده جلف زشت چااااااااق دست تو دست دارن خوشون خوشون قدم میزنن من دهنم باز مونده بود و فقط نگاه میکردم شوهرم بزور سوا م کرد 

گفتم این فلانی گفت اره پس چی فک کردی 

وای کع چقد دلم برای زنش سوخت و چقد تو دلم فحش به زنش دادم کع چرا باید سر زنذگیت نباشی زززززززن

شوعرم ول کن نشد با ماشبن کنارش رد شد و بوق زد سلام کرد و پرو پرو دست برد بالا گفت سلام اقای …

❤خدایا شکرت❤

چطور خیانت کرده 😂🙄

سرمن یه سمساری قدیمی وشلوغ پلوغه که توش همیشه جنگه.بین امیدوناامیدی.بین خنده و گریه.بین رسیدن و نرسیدن.بین ولش کن و تو می تونی.توی سرمن همیشه هزارتا زن کولی دارن کل میکشن همیشه دونفردارن سر قیمت ی قاب عکس قدیمی چونه میزنن،همیشه یه بااحتیاط برانید داره قدم میزنه.دلم یه موزه ی قدیمیه.ی موزه ای که فقط یه نفررو برای دیدن داره.توی دل من نگاه توریخته رو درودیوار.توی دل من هواپره ازکشش افقی لبای تو.پر از بزن بریما.توی دل من همیشه هزارتا نظامی دارن یک صدا میخونن پایان شب سیه سپید است ...شاید برای همینه که من هیچوقت دختر عاقلی نبودم!به هر حال صبح میشه این شب 
واقعا من اگه میشد سرکار هم همراهش میرفتم یه وقت کار بد نکنه😅😆

مطمئن باش اگه قرار باشه کاری بکنه حتی اگه باهاشم سر کار بری باز میکنن کارشونو منظورم مردای بود که..... نه خدای نکرده همسر شما

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز