سلم،بچه ها یه خانمی هست ۲۵سالشه و یه بچه داره ،شوهرش زندانه ،تازه افتاده زندادن البته بود و نبودش انچنان فرقی نداشت ،یه خونه داره که البته خرابه است ن چراغ داره نه گاز درو پیکرم نداره ، شبا تنها میمونه ،خونشم جاییه ک پراز ارازل و اوباشه،میگه به کسی نگفتم شوهرم نیست هرکی پرسیده گفتم خونست
بچه ها باورتون نمیشه! برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.
کسو کار نداره اصلا، شوهرشم افغانه ولی خودش همدانیه، با خانه امن و چنتا خیریه تماس گرفتم یکیشون گفت کمکی نداریم اصلا ببخشید، خانه امن هم صبول نکرد ،بقیه اشونم اشغال میزدن کلا
خانواده های زندانیان میتونن برن زیر نظر کمیته امداد بره درخواست وام بده یه اطاق چیزی اجاره کنه یا بگه برا کار معرفیش کنن جایی یا میتونه از سالمند یابیمار مراقبت کنه تو خونشون و بهش جای خواب بدن
آرزویت را برآورده می کند همان خدایی که آسمان را برای خنداندن گلی می گریاند....