بسیاری از والدین عشق و نفرت توأمان به فرزندشان را تجربه میکنند، اما همواره سعی در انکار آن دارند. آگاهی از این احساس دردناک است اگرچه گاهی کارکردهایی نیز دارد.
...دوستان وقتی خبر بارداری را میشنوند، «تبریک» میگویند. و البته که میتوانیم خوشحال باشیم؛ ولی مضطرب نیز میتوانیم باشیم، با آگاهی مبهم از فشاری که به واسطه قدردانی صریح و پایانناپذیر برای اقبال بلندمان داریم. البته بیشترین فشار بر روی مادر است که از او انتظار میرود رابطهای بیپیرایه و عاشقانه با کودکش داشته باشد؛ کسی که از او انتظار میرود هیچگاه از بازی کردن با لِگو خسته نشود. به زبان رواندرمانگر، روزیکا پارکر، نویسندۀ کتاب (۱۹۹۵)، خودِ وضعیت مادر بودن برای مادران به توانایی «مجاب کردن یک زن برای تمنای اتحاد» نسبت داده شده است.
اما اگر پارکر بگوید یک مادر بلافاصله پس از به دنیا آوردن فرزندش «احساس لذتبخش عشق و یگانگی» را تجربه نمیکند چه؟ او میگوید «برخی چنین حسی را تجربه میکنند، اما بسیاری نه»...
دوستان عزیز این مطلب روانشناسی نکات جالب و آموزندهای داره به خصوص برای مادرانی که گرفتار افسردگی بعد از زایمان میشن؛ همه ازشون توقع عشق و صبر و مادری دارن اما اونها زندگی رو تیره و تار میبینن و کلافهاند، ضمن این که از نگاه و قضاوت بقیه هم به تنگ اومدند. من به شخصه استفاده کردم.
از وبسایت ترجمان برداشتم