2737
2734

دوستان نميدونم شما اين مطلب را قبول داريد يا نه؟ ولي چيزي هست كه من واقعا به عينه ديدم و اونم مسئله فاجعه باري هست كه ما ايراني ها ، متاسفانه ذخيره تجربه و اطلاعاتي بسيار كمي براي زيستن بهتر داريم!

اين جمله يعني چه؟ يعني براي داشتن يك زندگي نرمال(نه حتي عالي!) هيچ مهارتي و اندوخته اي از تجربه به ما اموزش داده نشده

هرچه بوده خود ما با روشهاي مختلف (كتاب خوندن؛ شكست هايي كه در زندگي خورديم و...) اونها رو كسب كرديم !


اين تاپيك رو زدم كه هر كدوممون هر تجربه اي داريم از هر چيزي حتي حتي حتي از جزئي ترين موارد براي ديگران بنويسم و من از يكي از مفيدترين تجربيات خودم مينويسم و خواهش 

ماشاء الله لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم.

خواهش ميكنم كه شما هم اينجا همه درددلها و تجربياتي كه ميدونيد را بنويسيد از همه تون ممنونم بچه ها❤️

ماشاء الله لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم.

کتاب خوندن هزاران تجربه به آدم میده

هر کتاب رو یه دور زندگی میکنی و تمام اتفاقات اون کتاب میشه تجربه

"من بسیار ثروتمند، بسیار، زیبا و بسیار غمگینم" ................................................................................................................ می توان همچون عروسک های کوکی بود/با دو چشم شیشه ای دنیای خود را دید/می توان در جعبه ای ماهوت/با تنی انباشته از کاه/سالها در لابلای تور و پولک خفت/می توان با هر فشار هرزه دستی/بی سبب فریاد کرد و گفت/"آه من بسیار خوشبختم"

ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکش ایشالا که مشکل توهم حل بشه😘

2728

ما ادما یه بدی داریم الان هر کی هر تجربه ای که واقعا مفید بوده رو بگه میگیم ای بابا ولش کن این داره از دید خودش میگه و باز خودمون میخوایم اون موضوع رو تجربه کنیم.

اگه اینجوری نبودیم الان همه از بزرگترامون و از تجربه هاشون درس میگرفتیم و گوش میکردیم و تو زندگی به کار میبردیم تا وقتمون دوباره الکی به هدر نره و الان زندگی همه گل و بلبل بود

خدا جون میدونم مراقب همه نی نی ها و بنده هات هستی ممنون  

تجربه ای که کسب کردم از زندگی این بود که بده کسی را نخوام چون هر وقت تو دلم بده کسی رو خواستم زندگیم زیرو رو شده...و بعدش این بود که کینه ای نباشم.چون کینه ها بیشتر خودم را آزار میداد و باعث میشد با دیدنه خوشیای کسی که کینش تو دلمه عذاب بکشم.


تقدیم به یگانه مادرشوهرم.وقتی اومدی نفهمیدم کی اومده وقتی رفتی فهمیدم کی رفت...😜
2738

شاد زيستن در زندگي را بايد سر لوحه قرار بديم، ما بدنيا نبامديم براي غر زدن، ناراضي بودن، ما بدنيا ميومديم براي اينكه رفتار هر كسي زندگي ما رو تحت تاثير قرار بده، هر چه هستيم هر چه داريم نتيجه عكس العمل هايي هست كه در شرايط مختلف از خودمون نشون داديم، پس براي تعيير زندگي اول بايد به خودمون نگاه كنيم و شكست هامون رو كمتر گردن بقيه بندازيم☺️☺️☺️☺️

من ک امضامو بخون کلشو دارم رعایت میکنم.اولا خیلی نترسو و بی اعتماد بنفس و حساس و زود رنج بودم و فقطط خودمو ضربه میزدم الان دیگ یاد گرفتم باعقل و سیاست برم جلو اولا محکم و قوی باشم حتی تو سختیا کمتر حرف بزنم و بیشتر فکر کنم.ب خونواده شوهرم بهای بیش از حد ندم و نسبت ب همه ادمها هم همینطور باشم.واس خواستاهم و علایقم بجنگم و زود کوتاه نیام.به هر کسی اعتماد نکنم و راز دلمو نگم.دوست تیچ معنایی نداره و اصلا تو گذشته غرق نشم و ب همسرم ن زیاد توجه نکنم ن زیاد بی توجهی ولی همیشه خونهرو واسش گرم و اروم نگهدارم و غذاهایی ک دوس داره درس کنم و هیچیوبزرگ نکنم و بجونش غر نزنم😀

مامان فدات شه😍😍💅👒👑👠💄💙💙👪

ببیینید خانما من به شوهرم اعتمادکامل داشتم ازچشمام بیشتر ازصفربه همه چی رسیدیم کارت پول ودرامدشوهرم به حساب من بود هیچ حساب کتابی نداشتیم میرفتیم لباس بخریم من یه مانتو برمیداشتم اون دعوام میکرددوتاسه تابردار همه توفامیل مارومثال میزدن ماشینش اسم من بود بی نهایت همدیگه رودوست داشتیم دوسال پیش درکمال ناباوری شوهرم زن گرفت 

اجازه بدیم هر رابطه ای کم کم شکل بگیره.یهویی خیلی صمیمی نشیم.اینو خودم خیلی رعایت میکنم.مثلا پیش اومده چند سال با یکی دوست بودم و یا رفت و آمد داشتیم هنوز شماره موبایلشو نداشتم.خوب برخورد میکنم اما خیلی زود صمیمی نمیشم.وقتی یه رابطه کم کم شکل می گیره اولا به شناخت درست میرسی دوما طرفین وقت دارن خودشونو باهم سازگار کنن

زهی سجاده ی تقوا که یک ساغر نمی ارزد...

اين تجربه خيلي خيلي مهم زندگي من هست:



من هميشه با توجه به تبليغات و كتابهاي مزخرف و بي خود فكر ميكردم براي داشتن تعامل با مردم داشتن ادب و تربيت كافي هست متاسفانه هيچ اموزش خاصي به من در رابطه با وقاحت و انسانهاي وقيح داده نشده بود براي همين به شدت بسيار زيادي از ادمهاي هوچي و داد و بيدادي و در يك كلام پاچه پاره ميترسيدم


اين ترس اونقدر قوي بود كه من به محض اينكه ميديدم يك شخص ولو خيلي بي منطق و بيشعور ميخواد زور گويي كنه فوري يا صحنه را ترك ميكردم يا عقب نشيني ميكردم كه طرفم ( چه مرد و چه زن )دهنش رو ببنده!


خلاصه اينقدر اين مسئله در زندگي من حالت حادي پيدا كرد كه من واقعا گاهي دوست نداشتم با هيچ انسان غريبه اي حتي كلمه اي حرف بزنم!

تا اينكه تصميم گرفتم ريشه يابي كنم و ببينم اين از كجا نشأت ميگيره و چرا اينجوريه؟


ماشاء الله لاحول و لاقوه الا بالله العلی العظیم.
2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
داغ ترین های تاپیک های امروز