بچه ها امروز مراسم ختم یکی از بستگان نزدیک شوهرم بود. دیروز هول و هوش 3 بعد از ظهر فهمیدم از طریق جاریم که 4 بار به شوهرم میس کال انداخته بود 3 بارم بمن. من هول کردم گفتم لابد چیزی شده اخه خواب بودم بعد گفتم کاری داشتید گفت نه زنگ زدم بگم فلانی مرده ما و شما فردا تو 2 تا مراسمی که دارن شرکت کنیم. منم گفتم اکی تا امروز دو به شک بودم برم نرم که بلاخره گفتم میریم.ظهر اصلا بهم زنگ نزد که دیگه هماهنگ بشیم میدونم من خودم شاید باید زنگ میزدم ولی اخه کلا این جاریم مدلش اینه جایی که تنها باشه اعتماد بنفس نداره چون 2 تا جاری دیگم هستن و اونا خیلی نخاله هستن این تنهایی نمیره.
امروز هول و هوش ظهری شوهرم زنگ زد به برادرش یعنی شوهر همین خانم جاریم رو میگم بعد گفت ما رفتیم مراسم داریم نیم ساعت دیگه میایم.
سریع جاریم زنگ زد بهم بیا عصر بریم گفتم تنهایین شما؟
گفت نه من با فلانی(جاری دیگم ) دیگم رفتن. یعنی از شب قبل چون با اون هماهنگ شده دیگه حتی یه زنگم به من نزد
خیلی ناراحت شدم چطور هر جا که اونها تحویلش نمیگیرن میخ من میشه ولی اینجا بدون اینکه اطلاع بده رفت.
گفت عصر بیا بریم اونم چون شوهرم با شوهرش تماس گرفته خواست ناراحت نشم ازش. گفتم من نمیام همسرم میاد.