2726

سلام بچه ها چندروزه دلم گرفته چند روز پیش شوهرم بعد دوروز که من خونه مادررم به اجبارمونده بودم (چون شبااز کاردیرمیومد نمیومد دنبالم واز خستگی میرفت خونمون) وقتی میخواست بیاد دنبالم بعداین همه انتظار گفت میرم به جابجایی خونه مامانم ایناکمک کنم بعد میام دنبالت بعد دوساعت زنگ زد که مامان اینا به مدت سه روز میان خونمون منو میبینی چون خیلی خسته بودم وبچه شیرخواردارم وکلا شیطون گفتم چرا الان چه وقته گفتن گفت  تاخونشون رنگ بخوره خودشون گفتن بعد گفت الان میام دنبالت بعد میرم دنبالشون من خیلی عصبی شدم توماشین بهش گفتم چرامیخان بیان من به بچه شیر میدم اینم از پوشک گرفتم همش درگیرشم جیش نکنه توخونه شیطونه دیرمیخاد حالا توبدون برنامه میخای بری مامانتو بیاری خونم بهم ریختست اصلا ازاول زندگی حرف خودته بوده من پیش برادرمجردت راحت نیستم درک نمیکنی لااقل منو ادم بحساب بیاره بهش برخورد وکلی فحش وبد بیراه که دختره بیشعور من بامامان بابات اینجور برخوردمیکنم فلان فلان شده گفتم اره خیلی هم توهین میکنی هر وقت خواهرم میاد خونمون اشکم در میاری چون شکل خواهر بیچارمو نمیتونه ببینه ویهوتند کرد گفت اره خواهراشغالت انقدرحرفهای توهین امیز زدکه گفتم خبرمرگتو بیارم اخه چقد منو اذیت میکنی منم به داداشت میگم عوضی ...کلی بحث کردیم وگریه کردم بااون حال عصبیم اومدم خونه وتوپنج دقیقه خونه رو تند تند تمیز کردم چون حوصله دخالتهای اینارو دیگه نداشتم کسایی که بچه کوچیک دارن میفهمن چی میگم زود میخان ومن میرم تواتاق بابچم برادرشوهر مجردم هم تو راهروی دستشویی تواتاق بچه نصف شب بااکراه ردمیشم برم دستشویی تانصف شب بیداره داره فیلم میبینه...اون شب انقدر تواتاقم گریه کردم از بی فکریاش تازه دلم خوش بود که شنبه دیگه نیستن ..همش بخاطر برادرشوهرم حجاب دارم یهو امروز به مادرش گفت تایه هفته دیگه هم اینجایین چطور بارنگ دیوار میخاین اونجا بمونید منو میبینی داشتم اتیش میگرفتم

واییی خدا صبرت بده😐

زندگی مثل یه آینه ست ،اگه به روش بخندی به روت میخنده!😊👌💫خدایا شکرت واس این معجزه خوبت خوش اومدی ب زندگیمون😍برای تمام کسایی ک این حس نابو تجربه نکردن از ته قلبم از خدا میخوام ک هر چه زودتر این حسو تجربه کنن❤

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

2728

بهش چشم قره رفتم درحالی که خیلی پدرمادرشو دوسدارم ولی مادرش رک وریزه گیر من بااین بچه حوصله متلک کسی روندارماونم پدر مادرشو میبینه همش میخادنشون بده که همش من جارو میزنم ...خلاصه بعد اینکه گفت باید بمونید باید میرفتیم خونه مادرم روضحه امتم حسین توراه گفتم چرادرک نمیکنی چرابیجهت گفتی من مگه ادم نیستم منو دق دادی من راحت نیستم صبخ شب پوشش دارم بچه اذیتت میکنه هر کاری نمیتونم بکنم

عزیزم داری میگی خونشونو رنگ زدن.خب پس نمیشه تا چن روز رفت داخل اون خونه..خونه پسرشون نرن خونه کی برن؟؟؟خوبه برن خونه همسایه ی شما بمونن تا خونشون آماده بشه...یه کم گذشت وتحمل هم خوب چیزیه.

منم مادر شوهرم چند روز دیگه قرا یه تعمیرات انجام بدن گفته می خوام بیام خونه شما بمونن قدمش روی چشم ولی به خدا حوصله خواهر شوهرو برادر شوهرم و با بچه هاشون ندارن که صد درصد به اینجا سرازیر می شن

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

کپسول سلنیوم

zzz_j | 58 ثانیه پیش
2687
2730
پربازدیدترین تاپیک های امروز