2726
عنوان

شما بودین چی کار میکردین؟

| مشاهده متن کامل بحث + 1284 بازدید | 89 پست
شما مگه همچین تجربه ای داشتی چی کار کردی ...

من تجربم مث تونبود همه چی سنتی بود منتهی ازش رفتارایی میدیم که بایست سریع کات میکردم اماگفتم دوسش دارم وابستشم نمیتونم اونم سواستفاده الان موندم توهمه چی،الان میگم خاک توسرم که نگم دوسش دارم،البته بهترین هاروبراتوارزو میکنم

پسر داشتن حس شیرینیه ....دنیای معصوم وکودکانه اش به من که یک زن هستم حس آرامش عجیبی میده.... وقتی که از همه مرد های زندگیم نا امید میشم و به یه گوشه پناه میبرم، یه مرد کوچولو میاد پیشم که نه شوهرمه ، نه پدرمه، ونه برادرم . اون تنها عشق زندگی منه که بادستای کوچولوی مردونه اش موهام رو نوازش میکنه و برای اینکه غصه هام رو فراموش کنم، با صدای قشنگش توی گوشم میگه : مامان، امروز موهات چقدر قشنگ شده .......❤️ وتوی اون ثانیه هاست که من اوج میگیرم وبا عشق زندگیم از ته دل میخندم.... آره ..... عشق زندگی من اون چشمای قشنگ مردونه ست که با نگاهش فریاد میزنه :مامان عاشقتم........ومن با تمام پوست و گوشت و خونم عشقش رو احساس میکنم.....❤️❤️❤️❤️تقدیم به پسردارا😘

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

ايشون حتي لحن حرف زدنشم مشكل داره يعني چي عصبيم

من با گذشت دو سال از اشناييم و تقريبا يكسال از عقدم يكبارم همسرم باهام اينطور حرف نزده طوري احترام ميزاره و مجبت ميكته كه همه ميدونن عاشقمه

مامان یه گل پسر خوشتیپ سه و نیم ساله هستم🥰بچه دومم رو بخاطر مشکل دیسپلازی استخوانی توی ۱۸ هفته از دست دادم قسمت نبود مجدد مادر بشم   دوستاي گلم ميشه دعا كنيد همسرم کارش خوب پیش بره و زودتر اسباب کشی کنیم  ♥️ کاش منم یه روزی تاپیک بزنم بگم بالاخره صاحب خونه ششدیم  خب خونه که هیچ الان دیگه ماشینم نداریم خب ماشین  رو خریدیم موند خونه  
2728
چه بد حرف زده از نظر من دیدگاه شخصیه من وقتی محرم نیستم لزومی به بوس و بغلو این ها نیست و ترجیح مید ...

ی چیز دیگم گفت گفتش اگه اینطوری باشه من سرد نمیشم میمیمونم  ولی بعدش این حرفو زد 

بخدا من اينو از ني ني سايت ياد گرفتم ما به عقد كرده ميگيم نامزد 

ما کلا نامزدی نمیدونیم چیه

یا عقدیم یا عروسی...


نامزدی چیه اصن😂😂

به تعداد نیس که به معرفته...یوسف 11 تا برادر داشت...ﺣـُﺴﯿﻦ ﯾـِﻪ عبــــــــــاس 🖤

توروقران ساده نباش محکم باش واونطورکه میخوای زندگیت باشه پیش برو،خواست ک خواست نخواست بره ردکارش،هنوهیچی نشده برو گمشو،أه،،،گمم شدببخشیدا اعصابم خورده

پسر داشتن حس شیرینیه ....دنیای معصوم وکودکانه اش به من که یک زن هستم حس آرامش عجیبی میده.... وقتی که از همه مرد های زندگیم نا امید میشم و به یه گوشه پناه میبرم، یه مرد کوچولو میاد پیشم که نه شوهرمه ، نه پدرمه، ونه برادرم . اون تنها عشق زندگی منه که بادستای کوچولوی مردونه اش موهام رو نوازش میکنه و برای اینکه غصه هام رو فراموش کنم، با صدای قشنگش توی گوشم میگه : مامان، امروز موهات چقدر قشنگ شده .......❤️ وتوی اون ثانیه هاست که من اوج میگیرم وبا عشق زندگیم از ته دل میخندم.... آره ..... عشق زندگی من اون چشمای قشنگ مردونه ست که با نگاهش فریاد میزنه :مامان عاشقتم........ومن با تمام پوست و گوشت و خونم عشقش رو احساس میکنم.....❤️❤️❤️❤️تقدیم به پسردارا😘
ی چیز دیگم گفت گفتش اگه اینطوری باشه من سرد نمیشم میمیمونم  ولی بعدش این حرفو زد

البته ما دوست بودیم چندماه یه نیمچه رابطه داشتیم ولی دیگه مطمئن بودیم مال همیم... یکسالم نشد دوستیمون

به تعداد نیس که به معرفته...یوسف 11 تا برادر داشت...ﺣـُﺴﯿﻦ ﯾـِﻪ عبــــــــــاس 🖤
ی چیز دیگم گفت گفتش اگه اینطوری باشه من سرد نمیشم میمیمونم  ولی بعدش این حرفو زد

از عقایدت کوتاه نیا

و با رفتارت مجبورش کن بهت احترام بذاره

گمشو خیلی زشته

گیرم که در باورتان به خاک نشسته ام و ساقه های جوانم از ضربه های تبرهایتان زخم دار است با ریشه چه می کنید؟گیرم که بر سر این باغ بنشسته در کمین پرنده اید پرواز را علامت ممنوع می زنید با جوجه های نشسته در آشیان چه می کنید؟گیرم که می کشید گیرم که می برید گیرم که می زنید با رویش ناگزیر جوانه ها چه می کنید؟ 
البته ما دوست بودیم چندماه یه نیمچه رابطه داشتیم ولی دیگه مطمئن بودیم مال همیم... یکسالم نشد دوستیمو ...

من خیلیا رو دیدم دوست بودن رابطم داشتن ازدواج کردن تهش اما راجب خودم نمیدونم 😞

من خیلیا رو دیدم دوست بودن رابطم داشتن ازدواج کردن تهش اما راجب خودم نمیدونم 😞

میگم دیگه ما واقعا قصدمون ازدواج بود... نه یه دوستی ساده

ولی خب با این وجود به کسی توصیه نمیکنم اینکارو...چون ریسکش بالاس

به تعداد نیس که به معرفته...یوسف 11 تا برادر داشت...ﺣـُﺴﯿﻦ ﯾـِﻪ عبــــــــــاس 🖤

من به شوهرم قبل عقد گفتم میخوام روابطمون حدودش مشخص باشه. دلم میخواد تو خونه خودم عروس بشم و شب زفافم خونه خودم باشه. اونم قبول کرد ولی روابط سطحی رو داشتیم اونم چون نه شب میموندم خونشون و نه میذاششتم شب بمونه خیلی محدود بود. 

اما شما بنظر یکی از دلایل اصلی ازدواج برای اقایون رابطه هست . پس نمیشه گفت ایشون چرا این حرف رو زده البته لحنش مناسب نبوده. ولی توجیهش کن . 

مرگ انسان گاهی اوقات از نبود نبض نیست مرگ یعنی حال من با دیدن انگشترش 
توروقران ساده نباش محکم باش واونطورکه میخوای زندگیت باشه پیش برو،خواست ک خواست نخواست بره ردکارش،هنو ...

پس ابروم چی من کلی ب خانوادم فشار اوردم حالا بگم تموم شد؟

من به شوهرم قبل عقد گفتم میخوام روابطمون حدودش مشخص باشه. دلم میخواد تو خونه خودم عروس بشم و شب زفاف ...

 

منم اولش این حرفو زدم قبول کرد گفت باشه برای خونه خودمون اما اگه کار دیگه نکنیم من ناراحت میشمچون مزاجم خودت میدونی با این حساب گیج شدم 

2706
ارسال نظر شما
این تاپیک قفل شده است و ثبت پست جدید در آن امکان پذیر نیست

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730
داغ ترین های تاپیک های امروز