😓اين روزها كه مشغول مادري كردن براي تو هستم نه ماه درد و استرس بلاخره زايمان و دردهاي فراوان يك نوزاد كوچك و ناتوان كه نميتونه حتي درست دستش و تكون بده و يه بچه ديگه توي خونه كه بهم نياز كامل داره و يك شوهر كه بايد براش همسري كنم و يك خانه كه مسووليتش همه پاي منه خوب حالا كدوم و انجام بدم؟😰صبحه و من از ديشب نيم ساعتم نخوابيدم داشتم شير ميدادم و بادگلوًميگرفتم الان وقت صبحانه ست پسرم و بيدار ميكنم صبحانه ميدم ميشورم ناهار درست ميكنم كارهاي منزل يه شكم كه ده لايه پاره شده و هنوز بخيه داره و يك دنيا خون ريزي و كمر درد شوهرم لباسش انو ميخواد نوزادم با گريه شير ميخواد ناهار ميخورن ميخوابن من دوباره بيدار شايد فقط نشستن بشه استراحتم عصرانه شام خريد و لباس شستن و مرتب كردن خانه و كلي كار راستي امروز بچه م حمام داره خودم و ولش كن اون و ميبرم از اول مهر مهد داره اينم به كارام اضافه ميشه تنهاس هم بازي نداره استرس اينم به جون ميخرم افسردگي بعد زايمان هم دارم با هر حرفي چشمام منتظر خيس شدنن وًشوهرم ميگه دقيقا چته الان؟😓اينها از من از تمام منه ضعيفه فقط بر مياد و من باز هم ادامه ميدم.......اين درد دل اين روزهام بود ضمنا هييييييچ كسي نيست يه ليوان اب دستم بده كمك ندارك حتي يك نفر مادرم نمياد رابطه مون بده خواهر ندارم مادرشوهرم روز اول اومد رفت وًتمام😓و اما سوال؟من از روز اول خون ريزي م عادي بود اما بعد چند روز داره موقع بلند و راست شدن ازم خون مياد بيرون اينها ايراده؟؟؟سوال دوم تب و لرز دارم و ميگن مال شيره درسته؟ممنون