شده احساس شكستگي و پيري كنيد؟؟

شما چرا سرکار نمیری میتونید بچه رو مهد بذارید 

در کل بگم قدر داشته هاتونو بدونید من الان باردارم امینوسنتز شدم هفده روزه منتظر جوابم اصلا ارامش ندارم 

الان میگم فقط این اضطرابم تموم شه 

منم سروکله زدن با یه پسر شیطون چهارساله رو دارم تحصیل کردم ولی شاغل نیستم وکسیو ندارم خیلی تنهام 

فقط سلامتی وارامش بنظرم بالاترین نعمته

تو کشور ما همه همین هستند. برادر من یه آدم عصبی و بداخلاق و اخمو بود و مدام سرفه می کرد و ریه اش حساس بود‌ و مدام سر پسرش داد می زد و حوصله اش رو نداشت. الان آلمان زندگی می کنه خدا رو شکر یه آدم شاد و سرزنده و خوشرو و خوش اخلاق شده. همه ما اینجا محکوم به افسردگی و بدبختی و استرس هستیم

من سی و نه سالم تموم شده 

بعد زایمانم خیلی بد شده بودم کم کم دارم جمع و جور میکنم خودمو 

بله که الان با حتی پنج سال قبل خیلی فرق داره ولی آدم همیشه باید به خودش برسه و از سنی که توش هست لذت ببره 

اما مهمترین پیشرفت چیز آگاهی و درک هست نه پسرفت ظاهر . یعنی اول اون بعد این. 

از یه جای کوچیک  شروع کن کم کم سرحال میشی و تغییرات اساسی شروع میکنی. 

همین زایمان وشیردهی وبچه داریم ادمو پیر میکنه 

تنهاییم سخته حتی کسی نباشه باش درددل کنی یا بدادت برسه مشکل داری

بچت و مهد و كلاس بزار به خودت برس موهات و ویتامینه كن اگه چاق شدی باشگاه برو به لباس پوشیدنت برس....

عزیزم شما که پولشو داری چرا بخودت نمیرسی ماسک مو بزار ویتامین بخور کرم دور چشم بزن ارایش کن باشگاه برو یخرده به خودت برسی حال روحیتم خوب میشه گلم من ک پولشو ندارم ولی باز زورمو میزنم سرحال بمونم

20 سالم همش من  چی بگم تواوج جوونیم احساس شکست پیری میکنم .یه دختر دوساله دارم یه توراهی  یه شوهر 23ساله دارم هم رفیق باز هم مصرف میکنه هم شبا خونه نمیاد البته روزهام نمیاد به قول پدرشوهرم شاید هفته ای یه شب خونه باشه .از غر زدن های پدرشوهرم بخاطر شوهرم خسته شدم جوری که به مادرشوهرم گفتم اصلا دوست ندارم باباخونه بودنی بیام بالا همش غر میزنه همش به دخترم میگه حیف توببین کجاداری بزرگ میشی  شوهرم همش دم دمی اصلا خیلی همچی قاطی شوهرم این توراهی نمیخواد امیدم اینه بدنیابیاد خودش جاش توقلب باباش واکن حتی گفته دردزایمانت بگیره من نمیبرم بامادرت برو انقدر حرف دارم که بگم قیافم به سنم دیگه نمیخوره خواهرشوهرم میگه توچرا انقدر رنگ پریده ای مادرشوهرمم میگه میگه چراهمیشه زردی

خودتون احساس پیری میکنید یا مثلا شوهرتون کاری کرده چیزی گفته که این حس بهتون القا شده 

بنظرم پسرتو مهد بذار برو استخر باشگاه روحیت عوض شه دوست پیدا کنی بعضی چیزارو به دوس میشه گف ولی به خانواده نمیشه مدلو رنگ موتو عوض کن تا احساس بهتری داشته باشی موسیقی بذار برقص روحیت عوضشه لاغر شی

هم زود ازدواج کردی هم زود بچه اوردی چرا با این وضع دومی رو اوردی کاش لااقل سرکار میرفتی خودت یا لاقل یه هنری یاد میگرفتی واس خودت منبع درامد داشتی

آره سنم کم بود شوهرم اولش میخواست اما بعد دوماه ازبارداریم گفت بنداز من نتونستم اینکارکنم الانم بخاطر شکمم که بزرگ شده نمیاد خونه تامنونبینه

اجازه سرکاررفتن ندارم .دلم خیلی میخواد برای خودم منبع درآمد داشته باشم اما هیچ کارنمیتونم بکنم  یعنی نیست که انجام بدم