راهش ندادم تو تخت چون باهاش قهر بودم البته نه اینکه بخوام تا صبح جدا ازش بخوابم. بیشتر میخواستم تنبیهش کنم.بهش اس دادم که فکر کنم دوباره انگشتم شکسته. همه چراغا خاموش بود. بدو بدو اومد تو اتاق ببینه چی شده با سر رفت تو دیوار. ولی بازم محلش نزاشتم اما دیگه گذاشتم بخوابه تو تخت. اونم اومد یکم منت کشی دید فایده نداره گرفت خوابید.