2726

بیاین براتون تعریف کنم

من پارسال شونزده مرداد فهمیدم باردارم.همسرم پیشنهاد داد تا قبل از اینکه سنگین بشم چندتاسفر بریم.

یکی از دوستان دوران تحصیلش که یک سالی هم میشد ازدواج کردن خیلی اصرار داشت ما بریم خونشون و از اونجا هم بریم شمال.

خلاصه رفتیم خونه آقای دوست.منم حسابی به خودم رسیدم و لباس های شیک خریدم و موهامو بالیاژ کردم و لاک قرمز جیغ و ... گفتم طرف آدم حسابیه،زشته نامرتب باشم.


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

2728

خب

همیشه چشم👀 به راه آسمون باش توهم با بوی😋 بارون🌧🌦☔مست🍷 میشی...یه روزی میرسه با گریه ی 😢شوق 😍تو هم با آسمون همدست 👐میشی..✌✌روزهای خوب خواهند آمد✌

روزبعدش تصمیم این شد که بعدازظهر راه بیفتیم بریم سمت انزلی.

منم شیک و مجلسی با تیپ ساحلی آماده شدم😂دیدم دختره یه جفت جوراب ضخیم پوشید و وقتی دید من ارایش کردم با اپیلیدی صورتشو تمیز کرد!یه کم ارایش کرد و با غرغرای شوهرش که دیره،کجایید‌،شب شد،... راه افتادیم.

از در خونه دختره حرررررررررررف زد تا وقتی پیاده شدیم.شوهرم از توی اینه نگام میکرد و میگفت خوبی؟منم روزای اول بارداریم بود حالم بد میشد انقدر نگاش میکردم.سرگیجه میگرفتم.اصلا هم اجازه صحبت نمیداد و متکلم وحده بود.😐😕

2706
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

2687
2730