یک ماهه زندگی ما زهره مار شده خانوم داداشم که یه بچه 2.5 ساله داره با کمر درد زیادراهی بیمارستان شد طوریکه دیگه نمیتونه راه بره تست سرطانش مثبت بود ولی تومور پیدا نمیشد هر نوع ام ار ای از مایش عکس مامو گرافی اندوسکوپی غده ای در کار نبود تا اینکه یه دکتر تو بیمارستان کسری گفت نوعی سرطان نادر معده هست که پشت معده تومور ایجاد میشه یکماهه نمیدونستن کجاست دیروز لاپارسکوپی کردن تومورو بردارن بعد 3 ساعت عمل اومدن گفتن تومور تمام پشت معده رو گرفته متاستاز به کبدو طحالو تخمدان و در نهایت استخوان لگن زده گفت نتونستم برشون دارم هرکدوم یک سرطانن زندگی واسه هممون تلخ شده گرچه انگار دکترا امیدی ندارن ما خدارو داریم بچه ها اگه خدای نکرده خدای نکرده تو خوانواده یا اقوام تجربه ای دارین حتی اگه تلخ میشه بگین
باران نباش که خودت را با التماس به شیشه بکوبی،ابر باش تا همه منت باریدنت را بکشند...
تو بیمارستان تعریف میکردن که مریضی بوده که سرطانش متاستاز وخیم داده و دکترا گفتن کاری بهش نداشته باشین اذیت میشه مریض خودش نمیدونسته و بهش میگن هیچیت نیست و مریضم میره سر زندگیو عشق و حال دکترا گفته بودن شش ماه بیشتر زمان نداره ولی بعد یک سال خانوادش میبینن نه تنها بدتر نشد بلکه روز به روز بهترم میشه دوباره میرن پیش دکتر ازش عکس بگیرن دکتر میگه غده ها از بین رفتن و هیچی دیده نمیشه!!!!! به همین راحتی یه مریض آخر خط زندگیه دوباره برمیگرده فقط روحیه اگه خودشو ببازه سریع از پا میفته
چیزهایی که دست کم میگیرید، کسی دیگر برای بدست آوردنشان راز و نیاز می کند.
مادر بزرگ شو هر منم 2 سال پیش سرطان رحم و تخمدان داشت که عملش کردن و خوب شد ولی امسال برگشته و زده به معده و کدش طوری که کبدش اب دفع نمیکنه و معدش هم غذا رو نگه نمیداره و حتی اب هم میخوره بر می گردونه حالش هم اصلا خوب نیشت حالا ماهی یکبار میره شیمی درمانی
پس زبونم لال زنداداش من رفتنیه یعنی کمتر از یکسال وقت داره نه پدر و مادرم نمیتونن تحمل کنن اونا یه داغ دیدن الان بابام چند بار قلبش گرفته رفتن تهران اونجا همش گریه میکنن
باران نباش که خودت را با التماس به شیشه بکوبی،ابر باش تا همه منت باریدنت را بکشند...