2726

دختر سرایدار خواهرم8 سالش بود همبازی خواهرزادم بود طفلی رو عقد کرده بودن شوهرش پاکستان یا افغانستان رفته بود پول جور کنه بیاد ببردش اینقد بچه بود که به خواهرزادم گفته بود شوهرم رانندگی بلده😔کلللیییی هم ذوق داشت بچه واسه این قضیه

البته اینا بلوچ بودن وخیلی فقیر ولی بازم ظلم بود چون گرسنه نبودن ولی مادرش هرچی گفتیم نکن میگفت سنت همینه

اینجا خیلی ها زیر 18 سال ازدواج کرده اند

خیلی هم خوشحالند و بهش افتخار می کنند

امیدی به آینده نیست

چون همین مادرها دخترانشون رو باز در کودکی شوهر می دهند

حرفی هم نمیشه زد


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

اینجا خیلی ها زیر 18 سال ازدواج کرده اند خیلی هم خوشحالند و بهش افتخار می کنند امیدی به آینده نیست ...

دقیقا👏👏👏مادرشم میگفت من زود شوهر کردم راضی هستم دختر که دیر ازدواج کنه چشم و گوشش باز میشه و زبونش دراز😒

دقیقا👏👏👏مادرشم میگفت من زود شوهر کردم راضی هستم دختر که دیر ازدواج کنه چشم و گوشش باز میشه و زبون ...

وااااای باورت میشه اینها رو میشنوم آتیش میگیرم

آخه چراااا؟

به خدا بزرگترین مشکل مردم ما مشکل سیاسی یا فقر اجتماعی و اقتصادی نیست

فقر فرهنگی و عقلیه

هنوز تو دوران قاجار و قبلترش زندگی می کنند بعضی ها

میگی زیر 18 سال بچه است برای ازدواج

میگن چطور برای دوست پسر بازی بچه نیست؟

حضرت فاطمه زهرا (س) هم نه سالش بود ازدواج کرد

شوهرش خوب باشه تو خونه شوهر هم درس می خونه و هم پیشرفت میکنه

باید شوهر با اخلاق خودش تربیتش کنه و .....

آدم دیوونه میشه. تازه ااینها اقشار امروزی و تحصیل کرده اند مثلا

2728
مونا جان الان میان میخورنت 😂

الان در میرم!!!

اصلا کار درست رو اونها می کنند 

من هنوز بچه ندارم ولی قوووول می دهم به دنیا که اومد ناف برش کنم برای یکی

حالا هرکی

7 سالگی هم شوهرش میدهم به گناه نیفته

فقط منو نخورررررید  

الان در میرم!!! اصلا کار درست رو اونها می کنند  من هنوز بچه ندارم ولی قوووول می دهم به دنیا ک ...

ولی من اگر دختردار بشم جلوی حس سرکش نوجونیشو نمیگیرم میذارم مث خودم تنهایی سفر کنه. تنهایی زندگی کنه عشق و بارها و بارها تجربه کنه بدون احساس گناه که من تعهد دارم (البته قبل شوهرت اینا همه توهم عشقه )میذارم دلش بشکنه 

خودم الان که ازدواج کردم شوهرم نمیذاره تنها سفر برم البته به خودتم نمیچسبه همش استرس دارمم  نگران کتابو برمیدارم درس بخونم همش میگم وای غذا چی بپزم مهمونی فلانجا دیدن اونا و اینا ظرفا نظافت خونه و.... اصلا با خونه بابام که مقایسه میکنم نمیتون درس بخونم 

زندگی با شوهرش آرامش و عشق و حس خوشبختی داره ولی باید بخاطرش از یه سری چیزا بگذری نمیگم بده ولی بوقتش خوبه وقتی جوونیتو کردی حالا دوباره میخای با همسرت جوونی کنی

ولی من اگر دختردار بشم جلوی حس سرکش نوجونیشو نمیگیرم میذارم مث خودم تنهایی سفر کنه. تنهایی زندگی کنه ...

باهات کاملا موافقم

منم اگه خدا لایقم دونست و بهم یه فرشته دختر داد، می گذارم رشد کنه. تو خونه پدریش و زیر سایه امن پدر و مادرش

کمکش میکنم بالغ شه نه فقط بلوغ جسمی، بلوغ روحی و روانی

تو خونه  خودش اعتماد به نفس پیدا کنه، جرات ورزی رو یاد بگیره، بفهمه که کامله ، یاد بگیره برای مسائل دور و برش راه حل پیدا کنه، یاد بگیره که عاشق بشه ، عشق بورزه ،گاهی طرد بشه و شکست بخوره، یاد بگیره برای رسیدن به خواسته هاش بجنگه.

بفهمه برای کامل شدن نیاز به کسی نیست، برای خوشبختی هم همین طور.

بدونه زیبا، مهم ، تاثیر گذار ، کامل و خوشبخته .

وقتی همه اینها رو یادگرفت آزادش می گذارم چون می دونم انقدر پرواز رو تمرین کرده که حالا پرنده خوبی باشه. اجازه می دهم خودش انتخاب کنه و به انتخابش احترام می گذارم.

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730