چن سال پیش دوست شدن ما راضی به ازدواج نبودیم چون تفاوت فرهنگی داشتیم
حالولی گفتیم خوب همدیگه رو دوست دارین و ازدواج کردن الان دوتا بچه دارن هر وقت مارو میبینه میگه الهی بره برنگرده بره به درک داداشم نه معتاده نه چیزی ولی انگار یه بار بهش خیانت کرده ولی کلن ما دخالت نمی کنیم تو زندگیشون الان اومده تو تل گرام فحشو ناله گفتم عزیزم ما که نگفتیم بیا زنش شو که الان غرشرو به ما میزنی اگر نمی تونین باهم زندگی کنین تصمیم جدی بگیرین دوتا بچه هم دارین فکر اینم بکن
در هرصورت جلو بقيه نفرين همسر خيلي زشته
جواب منطقی و خوبی دادی بهتره برن زوج درمانی ناله و نفرین کارساز نیست
از قدیم گفتن هر کی خربزه میخوره...
دخالت نکنین
من دلم نميخواد خواهرشوهربازي داشته باشم
اما اگه در اينده زنداداشم اينكارو كنه بي دليل دست ميندازم دهنشه جر ميدم😑
بهش بگو صداتو ببر
یه بار بگو خودم اینقدر تو زندگیم مشکل دارم که به مشکلات دیگران نمیتونم فکر کنم
بعضی عروسا وقتی خوشیشون یاد خانواده شوهر نمیکنن وقت دعواهاشون یادشون میاد شوهرشون خانواده داره
بگیر سرشو بزن به دیوار
من زنداداشم به داداشم جرات نداره ی چیز بگه
خودش با ادب هستا ولی اولا نامزدی شون به داداشم گفت به توچه واس خط نشون کشیدم که بی صاحاب نیست داداشم
خدا هدایتش کنه بهش بگو نفرین به خودش برمیگرده
خیانت؟چیزی به داداشتون نگفتین بابت این‌کارش؟
بهش بگو چطور موقه خوشیاتون نمیای پیش ما ازش تعریف کنی
حقیقتش من طاقت ندارم.اصلا نمیتونم سکوت کنم
داداشم کارش و درآمدش خیلی خوبه ولی خوبهرچی میگذره تو زندگیخودتون میگذره اینکه جلو مامانم مدام درحاله آه و نفرینه خیلی سخته تازه الان تو تل گفتم عزیزم ناشکری نکن
نه هیزه نه دزده نه معتاده ورزشکار من که نمی دونم ولیمیگه یه بار چن سال پیش خیانتکرده بهم
واقعا گفتين فكر جدي كنيد اگه نمي تونيد زندگي كنيد!!!!! شايد خواسته دردو دل كنه جلو خيانت برادرتون رو بگيريد!
