دیگه از پیشنهادای خیابونی و دانشگاه خسته شده بود چون هیچکدوم به نتیجه نرسیده بود، از طرفی دلش واقعا عاشقی کردن میخواست کم کم نا امید شده بود و خسته، که یک روزی دوستش بهش گفت توی سایت ازدواج ثبت نام کن!!!
حالا دختری با اون پکیج تصور کنید چقد بهش برخورد واکنش بدی نشون داد و به دوستش گفت اون مال ترشیده هاس باباااا!!
ولی خیلی طول نکشید که دید داره به اون سایت و اون قضیه فکر میکنه و ذهنشو درگیر کرده خلاصه دل به دریا زد و با اسم مستعار وارد سایت شد، خیلی طول نکشید که فهمید همش الکی و بیشتر یجور دوست یابیه، همه دنبال دوست دختر و صیغه و این چیزا بودن، قیافه ها اکثرا بد، وضعیتا از اون بدتر، یا خیلی سن بالا که دنبال صیغه بودن یا خیلی بچه که دنبال دوست دختر بودن!!