من از ۱۶ سالگی عاشق شدم ، عاشق یه نفر که فکر میکردم خیلی همه چی تمومه ، خانوادگی توی مسافرت باهم اشنا شدیم و من واقعا جذبش شدم ، اما چون فوق العااااادههههه خجالتی بودم حتی میترسیدم نگاهش کنم ، بین این معاشرتایی که بعد از سفر داشتیم مامانم متوجه شد که ما فامیل دوریم این داستان باعث شد که رفت و آمدمون خیلی زیاد بشه