2726
عنوان

جنین اهدایی آری ...اسپرم یا تخمک اهدایی خیر....؟

| مشاهده متن کامل بحث + 32603 بازدید | 120 پست

ببین برای منم همین پیش اومده بود دقیقا!!!😥

 من از یکی از پزشکای دکترساینا ویزیت انلاین گرفتم از خونه و خیلییییی خوب بود. بیا اینم لینکش ایشالا که مشکلت حل میشه 💕🌷

اقای پورمند با شما کاملا مخالفم انسانی که نتونه فرزندیه بچه ای رو که حداقل میدونه یه طرفش از همسرش هست و قبول کنه چطور میتونه فرزندی بچه ای رو قبول بکنه که اصلا پدرو مادرشو نمیشناسه به نظر من این مسله خیلی خود خواهی هست که کسی که مشکل نداره تا اخر عمر به اتیش طرف مقابلش بسوزه
دوستان من قبلا هم راجع به این موضوع با توجه به مساله ای که دوستم داشت صحبت کردم.
مسایلی که خودم 100% مطمئنم یکی درمورد نفس عمل اهدا اسپرم هست که از نظر شرعی منعی نداره. فرزند دختری که متولد میشه به پدرش و تمامی محارمش محرم هست. همچنین فرزند پسر به تمامی محارم شرعی محرم هست.
اگر در آینده خواهر و برادری (طبق یک اتفاق نادر) با هم ازدواج کنند اشکالی نداره چون بعنوان دو نامحرم با هم ازدواج میکنند نه دو خواهر و برادر (راجع به این مورد اگر بیشتر فکر کنید متوجه میشید با توجه به فساد اخلاقی بسیاری که در جامعه رواج داره شاید از اون طریق خواهر و برادرهای بیشتری بوجود بیاد تا اهدای اسپرم) اصلا از کجا اطمینان دارید که تا الآن هیچ خواهر و برادری با هم ازدواج نکردن؟!!


دوستی که گفتند اسپرم مرد دایم الخمر و ... دوست عزیز کسی که برای اهدا اسپرم یا تخمک مراجعه میکنه ابتدا آزمایشات کامل ازش گرفته میشه و تمام سوابق فامیلی و ژنتیکی و ارثیش مورد تحقیق قرار میگیره و میزان سواد و فرهنگش بررسی میشه. اکثر اهدا کنندگان از قشر دانشجو و تمامی اهدا کنندگان تحصیلکرده هستند. (خود من یکبار که در یکی از مراکز درمانی بودم خانواده ای رو دیدم که برای اهدای تخمک اومده بودند و معلوم بود سطح فرهنگ بسیار پایینی دارند و مسوولین مرکز هم پذیرای اونها نشدند.
نمیدونم اصلا هدف از مطرح کردن این موضوع چیه؟!! فقط میدونم انسانی که درحال غرق شدنه حتی به یک ریسمان پاره هم متوسل میشه...
2728
بچه‌ها بهتره با نظرات غیر کارشناسی کسائی که مشکل دارنو و از روشهایی مثل اسپرم تخمک جنین فرزند خونده ......... استفاده میکننو اذیت نکنیم

این مساله به اندازه کافی‌ مهم و بزرگ هست

الهی به لطف پروردگار همه? مشکلشون حل شه

و هر کسی‌ مختار از هر روشی‌ که میخواد استفاده کنه

لطفا با حرفامون اونارو بیشتر عذاب ندیم

هر کسی‌ دوست نداره میتونه از اهدای استفاده نکنه هر کسی‌ هم انتخاب کرد براشون دعای خیرو سلامتی و خوشبختی‌ کنیم زیباتر و دلنشین تره

قطعاً کسی‌ که از ....اهدای استفاده می‌کنه به همه چی‌ فکر کرده و ماها جای اون خونواده نیستیم که نظر بدیم





دوباره از همه تشکر میکنم که من رو در این بحث یاری کردن.
من جلوی خط تیره ها عنوان پاراگراف رو نوشتم تا یه کمی به صحبتها نظم بدم.
امیدوارم که تونسته باشم به همه جواب بدم .اگر کسی یا کسانی اعتراضی دارند لطفا بنویسند تا در موردش همه فکر کنیم ونظراتمون رو بنویسیم.





----انس گرفتن پدر ومادر با بچه بعد از تولدیا اولین تجربه پدر یا مادر شدن

قبل از هر صحبتی تعریف ازدواج از نظر بنده:
ازدواج یعنی عهدوپیمانی که دونفر با هم میبندند که شریک زندگی یکدیگر باشند و با هم زندگی کنند ودر خوشی وناخوشی یار ویاور هم باشند و...
درسته که پدر ومادر بعد از تولد با بچه انس میگیرند و اون رو متعلق به خود میدانند ولی ...
تصور کنید که همسر مردی نازا بوده ولی خودش سالم و در نهایت مرد از حق خود گذشته وسرپرستی فرزند خوانده ای رو قبول کردن ،قطعا هر بار که زن با دیدن بچه به یاد مشکل نازایی خودش بیفته یه قوت قلبی از نظر روانی اون رو از مشکلش دور میکنه واون گذشت وفداکاری همسرش بوده که حاضر شده تو این مشکل با اون شریک بشه واز حق خودش بگذره ولی اگر مرد از بچه سهمی خواسته باشه وفقط تخمک اهدایی باشه اون وقته که زن با هر بار دیدن بچه ویاداوری مشکلش از نظر عاطفی از همسروزندگیش دور میشه و خودش رو تنها وبی کس میبینه.و این موضوع تداعی کننده این هست که همسرش شریک زندگی اون نیست فقط شریک منافع وخوشیهاست و این سمی میشه که روح وروان زن رو مسموم خواهد کرد. و در مورد مرد نابارور هم صادقه دقیقا به همین شکل مضاف براینکه حس مالکیت در مردها قویتره و با هر بار نگاه کردن به اون بچه قیافه مردی رو میبینه که قادر به بارور کردن زنش بوده در حالیکه اون نتونسته واین برای یه مرد خیلی سنگینه.
ولی در صورتی که جنین اهدایی باشه یا فرزند خوانده بگیرند سهم هر دو به یک اندازه هست واین حساسیت طرف معیوب قضیه رو به تمامی رفتارها با بچه ویا حتی بین خود زن وشوهر کم میکنه یا میشه گفت به صفر میرسونه.
اگر شما از اسپرم یا تخمک اهدایی استفاده کرده باشید ممکنه که هر رفتار سرد از جانب همسرتون رو با بچه که گاهی هم میتونه تصادفی باشه به عنوان عدم پذیرش اون تلقی کنین وزندگی رو به کام خودتون وهمسرتون تلخ کنید. پس چرا باید این همه ریسک رو قبول کرد ودست به این کار زد.زندگی زناشویی تا اخرین لحظه حتی در دوران پیری پر از فراز ونشیبه وهمواره زن وشوهرها بدنبال کسب مهر وعطوفت و توجه یکدیگر هستند پس آیا عاقلانه است که پیوندی رو که برقرار کردیم به دست این مساله ناشناخته بسپاریم که همیشه دلمون بلرزه که نکنه ...
به نظر من ازدواج علاوه بر تعریف بالا یک تعامل عاطفی و اخلاقی نیز هست و همواره زن وشوهر در حال محک زدن نحوه رفتار وکردار و احساسات همدیگر هستند ونتیجه این محک منجر به محکم شدن یا سست شدن پیوند میشه حتی اگر هیچ صحبت یا اظهار نظری واقع نشه....... این اتفاقیه که در قلب ادمها میفته.


-----عوض شدن انسانها وعقاید اونها حتی بعد از فرزندخواندگی

قبلا هم اشاره کردم که چون سهم هر دو طرف مساویه حساسیت قضیه رو به مراتب کمتر میکنه نه اینکه بگم کاملا برطرف میکنه وهیچ مشکلی پیش نخواهد امد ولی قطعا هم احتمال بروز مشکل خیلی کمه وهم نوع مشکلی که پیش خواهد امد جوری نخواهد بود که طرف معیوب رو کامل به انزوا و سرخودگی بکشونه.

------واما عدم شباهت فرزند به والدین و دوست نداشتن آن بچه از طرف یکی یا هردو

در ابتدا ازدواج بین دو نفر زوجین انجام میشه ووقتی فرزند به دنیا میاد یعنی که این دو نفر اونقدر همدیگر رو میخان که عضو جدیدی رو به جمعشون اضافه میکنن که از گوشت وپوست وخون هر دوتاشون هست .حالا اگر به هر دلیل زوجین نابارور باشند و فرزند خوانده بگیرند درسته که اون بچه واقعیشون نیست ولی حاصل عملکرد مشترکشون برای تصمیم اوردن اون به زندگیشون هست "وشبیه هیچ کدومشون نیست" ....نه اینکه فقط شبیه زوج یا زوجه باشه یا حاصل امیخته شدن گوشت وپوست وخون همسر با یک نفر دیگه باشه .اصلا فلسفه ازدواج وشراکت زندگی وعمر همین هست(البته به نظر بنده). باز هم میگم که سهم هر دو نفر در عدم شباهت مساویه واین حساسیت موضوع رو کم میکنه.

----احتیاج به عالم وکارشناس برای بررسی موضوع

نویسنده محترم فرمودند که سالها وقت باید توسط عالمان وکارشناسان صرف بشه تا موضوع بررسی بشه .
کاملا درسته ولی این مطلب نباید باعث بشه که فرد فکر کردن رو به کارشناسان محول کنه وخودش عمیقا به موضوع فکر نکنه تا به نتیجه ای منطقی برسه.و تابع علم باشه تا هرچی که علم میسر کرده انجام بده.

-----پشیمان شدن وعدم ثبات و دروغگویی و عدم توانایی در تصمیم گیری

همین مساله هست که باعث میشه که نشه به راحتی از کنار این موضوع گذشت چون خیلی مهمه وبنده فکر میکنم فشار واسترس عدم باروری طبیعی به نداشتن ثبات فکری فرد دامن میزنه و اون نمیتونه که تصمیم ثابتی داشته باشه وخطر هم همین جاست.چون تصمیم فرد کاملا با احساسات وعواطف وحتی عشق فراوان به همسر و از خود گذشتگی وهزاران چیز دیگر در امیخته و تغییر در هرکدام میتونه عدم ثبات فکری فرد رو شدیدتر کنه.مثل این میمونه که شما اگر نابارور هستید در یک تحریک شدید هیجانی واحساسی به خاطر روبرو شدن با مشکل ناباروریتون قرار دارید و مجبورید به خاطر طرف سالم قضیه یک تصمیم بزرگ و سخت بگیرید .
از یک طرف باید با خودتون کنار بیایید واز طرف دیگه همسرتون رو میبینید که منتظر از خودگذشتگی شماست و هرتصمیمی که بگیرید در صورتی که از طرف مقابل درک نشوید باعث میشه که به لحاظ عاطفی از زندگی مشترکتون یک قدم دور بشید .
اینجاست که حمایت شدید طرف سالم مثل یک آب روی آتیشه ومیتونه که دوباره پیوند رو قویتر کنه.و این حمایت "همون شراکت در غم"هست.
نمیگم که عدم ثبات فکری هست ونمیشه کاریش کرد برعکس این شمای طرف سالم هستید که باید خودتون رو برای یک لحظه هم که شده بذارید جای اون و از اون طرف قضیه هم باخبر بشید وبعد با شناختی که از همسرتون دارید کاری بکنید که از تحریک هیجانی وفشار استرس بیرون بیاد واون وقت با صحبت وبررسی کامل به نتیجه درست برسید. تصمیم گیری دو طرفه هست چون زندگی "مشترک "هست.


-----"من از دیروزه که دارم به این مساله فکر می کنم و فهمیدم که حاضر نیستم اسپرم یا تخمک ای را در وجود خودم پرورش بدم .میرم فرزند خونده می گیرم. کار اشتباهیه"

از اینکه از تصمیم خودتون مارا مطلع کردید بی نهایت سپاسگذارم.
این نشون میده که در مورد این مساله خیلی باید فکرکرد.
از سرکارخانم نسترن خواهش میکنم در صورتیکه ممانعتی برای ان ندارند جریان فکری خودشون رو هم به همه بگن که چرا چنین تصمیمی گرفتن.


------ "نمیدونم اصلا هدف از مطرح کردن این موضوع چیه؟!! فقط میدونم انسانی که درحال غرق شدنه حتی به یک ریسمان پاره هم متوسل میشه..."

هدف من از مطرح کردن این بحث اینه که به کسانی که بااین مشکل مواجه هستند بگم که غرق شدنی وجود نداره که به هر ریسمانی چنگ بزنن.
هر کسی تو زندگیش به یه روشی توسط خدای متعال امتحان میشه و افراد نابارور یا بهتره بگم "زوجین نابارور " هم در حال امتحان پس دادن هستند.
پس اگه بتونیم خودمون رو از مهلکه ذهنی بیرون بکشیم وبا آرامش فکر کنیم قطعا تصمیم بهتری خواهیم گرفت.
جناب آقای پورمند
منم با نظر بانوی فروردین کاملا موافقم و با توجه به اینکه شما چنین مشکلی رو تجربه نکردین و نخواهید کرد اجازه بدین کسانی که چنین مشکلی دارن با آرامش خاطر تصمیم بگیرن و فکر میکنم نظرات شما برای خودتون محترمند
در ضمن این موضوعو بهتون یاداوری میکنم که در حال حاضر هم کم نیستن بچه هایی که حاصل.....بین محارم هستند و کسی که میخواد بچه یی رو به فرزند خواندگی قبول کنه چطور میتونه از این موضوع اطمینان حاصل کنه؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
ضمنا این بحث و همین جا خاتمه بدین
به نظر من شما این موضوع رو برای سرگرمیه خودتون مطرح کردین و هیچ هدف دیگه ای ندارین !!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

اقای پورمند شما نمیدونید که با این نوشته هاتون ممکنه که چند نفر رو در سردرگمی بذارین آخه خداروخوش نمیاد که بخوای با این کار نظر دوستتون رو راجب اسپرم عوض کنین این حقه یه زنه که بتونه مادر شه و بذارین دوستتون خودش و همسرش به توافق برسن من هم خودم این مشکل رو دارم اولش همسرم آگاهی کامل نداشت و فکر میکرد که این کار حرامه و ما اهدای جنین گرفتیم اما خدا رو شکر نشد و همسرم الان خیلی خوشحاله که نشد ومیگه وقتی یک نفر از ما میتونه بارور بشه پس چرا نسفیش از خودمون نباشه وتو هم نیمی از منی پس بچه از هردومونه

با این کار باعث میشید که همسران ما به خودشون تلقین کنند که در آینده من باید اینجوری که اینا میگن باشم

من و همسرم عاشقانه همدیگرو دوس داریم و 4 ساله که داریم دوادرمون میکنیم و یواش یواش من هم به خاطر داروهایی که میخورم قدرت باروریم داره کم میشه اما هنوزم امیدواریم و اگه ایندفه اهدای اسپرم نشد دوباره امتحان میکنیم خواهشا نظراتتون رو واسه خودتون نگه دارین و اگه خدای نکرده شماهم مشکل داشتین اونوقت اون نظر رو عملی کنین ممنون میشم
بذارید دوستتون هم خودش تصمیم بگیره واصلا دوستتون نباید شما رو در جریان میذاشت چون بعد ها واسه خودش مشکل پیش میاد چون دو تا دوست همیشه تا آخر عمر با هم دوست نیستند وشاید یه روزی به هم بخورن
خلاصه امیدوارم که از حرفهای من ناراحت نشین و واسم دعا کنین
وتا زمانیکه توی یک موقعیت گیر نکردین نظر ندین و وجای کسی تصمیم نگیرین ممنون
بار اول IVF بیمارستان پارسیان جواب منفی بار دوم IVF ابن سینا مثبت و سقط بارسوم IVF ابن سینا مثبت و سقط بار چهارم جنین فریز ابن سیناو منفی و بار پنجم زیفت که اونم مثبت شد اما دوباره سقط شد توی بیمارستان آبان
یا من خلقنی وسونی


یاد کن رحمت پروردگار خویش برزکریا *هنگامی که در خلوت خود با صدای خاموش به پروردگار خود ندا داد *ای پروردگار من استخوانهای من سست گشته و موهایم سفید شده و از دعا به درگاه تو هرگز خود را محروم ندانسته ام * ... بارالها من از وارثان خود بیمناکم و زوجه من عقیم ونازاست پس تو خود از لطف خاصی که به بنده هایت داری به من فرزندی عطا کن * .... ای زکریا تو را به فرزندی که نامش یحیی است بشارت میدهم *.... *زکریا گفت که مرا چگونه فرزندی باشد*...* گفت خداوند که اینگونه است و این کار بر من بسیار آسانست و همچنین تو را پیش ازاین از عدم خلق کردم در حالی که تو چیزی نبودی و وجود نداشتی*


فرمودید که بعلت اینکه تجربه ای در این مورد نداشته ام و چون صحبتهایم بی پایه واساس است سخن را کوتاه کنم وبحث رو ادامه ندم..


....ولی اگر بحث رو ادامه ندهم چگونه به سوالهای شما جواب بدم؟

لذا به چند سوال مطرح شده و اظهار نظرات پاسخ میدم و در صورتی که بحث از طرف کس دیگری ادامه پیدا نکنه من هم ادامه نخواهم داد واوامر سرکار خانم بهار رو اطاعت خواهم کرد.

وپوزش میخواهم چون این پست ها ظاهرا بایستی طبق اوامر سرکار خانمها جزآخرین نوشته های من باشه شاید طولانی بشه.

خوب...

-----صحبتهای بدون پایه علمی وثابت شده

اهدای اسپرم تخمک وجنین در ایران عمر نسبتا کوتاهی داره وهنوز به مقطعی نرسیده که مشکلات ومعایبش نمایان بشه تا یه فکر دیگه ای براش بکنن .یعنی منظورم اینه که در حوزه فردی و آنی نمیشه منتظر موند ودید که مثلا بعد از سی سال دانشمندا چی میگن.آیا تایید میکنن یا رد.تحقیقاتی در دنیا انجام شده ولی بعضی از نتایج اون در مورد زندگیهای ایرانی صادق نیست ومن وارد بحث اون نمیشم.

در ثانی یکی از تعاریف علم اینه که انسانها تجربیات خودشون رو جمع آوری میکنن و ازش یه قانون کلی در میارن ومیگن ما دیدیم که این قوانین با آزمایشات ما به اثبات رسیدن پس اگر شما هم میخواهید که بیازمایید منتظر چنین نتیجه ای باشید.مثلا آب در صد درجه میجوشه و ..مرگ عزیزان انسانها رو افسرده میکنه و...محبت باعث تمایل افراد به هم میشه و....قدرت جاذبه در ماه کمتره و...

حالا یه مساله ای پیش میاد...

از چه مرجعی ما میتونیم که این حرفا رو قبول کنیم؟ وبدونیم که راست میگن یا نه؟
وحالا فکر کنید که مساله عدم قدرت باروری یکی از طرفین زناشویی باشه.
از اونجایی که انسان موجود بسیار پیچیده ای هست وهنوز هم بین صاحب نظرهادر مورد حتی یه تعریف ساده از انسان اختلاف نظر هست و هر انسانی با بقیه فرق میکنه قطعا نمیشه به این راحتی به یک نسخه ثابت برا همه رسید و مثلا گفت که همه فلان کار رو بکنید.چون مرد اسپرم نداره پس اسپرم اهدایی وزن تخمک نداره تخمک اهدایی.... قبول دارید یا نه؟

و من معتقدم که هیچ کس نمیتونه مثل خود ادم شرایط رو ببینه و بررسی کنه وتصمیم بگیره.


پس سوال؟


چه موقع هست که انسان از تصمیم خود ناراحت یا پشیمان نمیشه؟ وبهترین تصمیم رو میگیره؟
وقتی که همه جوانب رو سنجیده باشه ... در شرایط ناراحتی و استرس نباشه ...در شرایط اجبارنباشه.... نتیجه تحقیقات و تجربیات دیکران رو هم شنیده باشه....خوب راجع به موضوع فکر کرده باشه و...در نهایت به یه جمع بندی کلی با خودش برسه وبه خدا توکل کنه وبدون اینکه ذره ای شک وناراحتی و تشویش خاطر تو دلش مونده باشه یک تصمیم عاقلانه بگیره.وبعد از گرفتن تصمیم

اون وقته که

از شنیدن نظرات دیگران در مورد تصمیمش ناراحت نمیشه ..ارامش خاطرش به هم نمیریزه...دلش نمیلرزه....پشیمان نمیشه...قهر نمیکنه....دعوا نمیکنه....حرفای غیر منطقی نمیزنه... وحتی برای یک لحظه هم دچار پریشانی خاطر نمیشه.

واینجاست که

مشخص میشه که بحث راجع به موضوعی اون هم یه بحث منطقی همراه با دلیل ومثال چه ارزشی داره ومثل نقره میمونه حتی اگه شرکت کننده های در بحث ،فلان پروفسور یا صاحب نام یا...نباشن وهمین مردم معمولی باشن واگر باشن که طلاست .هر صحبت ونظری یه پنجره ای رو در ذهن ادم به رو مساله باز میکنه و باعث میشه که دید آدم بهتر بشه.من تک تک نظرات رو به دقت میخونم وراجع بهش فکر میکنم.

-----واما نتیجه گرفتن ازبحث

چون ما ملزم به رای گیری و رسیدن به نتیجه واحد در این تاپیکها نیستیم وکلا بحث آزاد وعمومی هست لذا نتیجه ها در ذهن تک تک ماها گرفته میشه
و قصد بنده لزوما عوض کردن نتیجه گیری خواننده ها نیست وفقط یک بحث ساده هست.تا هر کسی بخونه بنویسه وتو ذهنش به بهترین نتیجه برسه.
در مورد این مساله شدیدا احساس مسوولیت میکنم .

----سرگرمی بنده

من این موضوع رو مطرح کردم چون از نزدیک با اون درگیر بودم و برای تفریح وسرگرمی این کار رو نمیکنم .آیا به نظر شما نشستن ونوشتن بعد از نیمه شب سرگرمی جالبیه در حالی که فردا باید برید سرکار.اون هم نوشتن در مورد مساله ای به این مهمی .معمولا ادمها راه ساده تری رو برای سرگرمی انتخاب میکنن.
سرکار خانم شیرین فرمایشات شما رو بنده کاملا قبول دارم وجهت برطرف شدن شبهه دوباره عرض میکنم من فقط نظر خودم و احساسم رو مینویسم.و نمیگم که لزوما همه همین احساس رو باید داشته باشن.
دلم میخواست مینوشتید که نظر شما چیه .نه اینکه از نظرات من ایراد بگیرید.

----صحبتهای کلیشه ای وکلاس معارف دینی

یعنی منظورتون این هست که نظرات من برای شما ملموس نیست و متوجه منظور من نمیشید ؟ یا میخاید که من یک راست برم سر اصل مطلب بدون اینکه مقدمه ای گفته باشم؟ یا محاوره ای بنویسم؟
در هر صورت من به شما میگم که اگر ازو اسپرم بودم هرگز هرگز اجازه نمیدادم که همسرم با اسپرم یک مرد دیگه حامله بشه .حتی تصورش هم محاله. چرا؟

چون اولا من در بوجود امدن این مشکل در خودم نقشی نداشتم و خودم این بلا رو سر خودم نیاوردم. حالا هر حکمتی بوده من آزو شدم و گناه من نیست .تمام زندگی که تو این دنیا نیست که نقایص جسمیم اون هم در جایی مثل خانواده که مقدسترین وآسمونی ترین کانون هست و مامنی برا هر کس میتونه باشه باعث به عقب روندن من بشه.
دوما من یک "شریک زندگی" برای خودم میخوام نه یک "شریک تجاری" که وقتی ببینه که من شدم یه پیاده وامونده ، مرکبش رو بتازونه که بگه من جلوتر هستم.واز زنم میخوام که این رو درک کنه.
شاید زن من هم دارای نقیصه دیگه ای باشه.

سوما وقتی راه حل بهتری از اسپرم اهدایی هست چرا از اون استفاده نکنم تا دغدغه فکریم کمتر باشه.من باید بتونم که با فراغ خاطر کار کنم و با مشکلات زندگی واقتصادی دست وپنجه نرم کنم اگه ذهنا مشغول باشم تو تنگناهای زندگی کم میارم.

رابعا شاید درکش برا خانمها مشکل باشه ولی حس مالکیت تو مردها خیلی قوی هست وهمین حسه که باعث میشه یه مرد از زن وناموس وزندگیش به شدت محافظت کنه .این حس مالکیت قوی در من مانع این کار میشه .



برای پاسخ به نظر سرکارخانم مینا فکر میکنم مجبور بشم اندکی از تجربیات زندگیم رو بنویسم ولی با پوزش از همه دیگه از فرط خستگی و بی خوابی نمیتونم بنویسم وبه فردا موکول میکنم.
دوباره از همه میخوام که نظراتشون رو بنویسن حتما چیزایی هست که باید گفته بشه ومن ننوشتم
یا حق
من نمیدونم این حرفایی که اقای پورمند زدن از لحاظ قانونی شرعی دینی عرفی درسته یا غلط !
ولی من خیلی از دلایلشونو برای عدم پذیرش اسپرم اهدایی قبول دارم
چون خودم تو این یکی دو روز اینارو تجربه کردم! منو شوهرم دیوونه بچه ایم طوریکه از لحظه اولی که با هم زندگیمونو زیر یه سقف شروع کردیم بچه میخواستیم و حتی یک ماهم جلوگیری نکردیم ولی خدا نخواست که ما بچه دار شیم حالا بعد از یک سال و نیم که من هیچ مشکلی برای بارداری ندارم 10 روز پیش در کمال ناباوری فهمیدیم شوهرم مشکل داره !
لحظه ای که فهمیدو نمیتونم بگم چه حالی شد و چقد ناراحت شد تا چند ساعتی حرف نمیزد و وقتی هم به حرف اومد همش به خودش بدو بیراه میگفت ومن همش گریه میکردم
هیچ وقت فکر نمیکردم مسئله باروری واسه یه مرد انقد مهم باشه!!!!!!!!
یه شب با استرس منو از خواب بیدار کردو پرسید یعنی حالا باید بریم اسپرم یه مرد دیگه رو بذارن تو بدنت اره؟ نه محاله من بذارم یعنی من انقد بی عرضه و به درد نخورم که تو با اسپرم یه مرد دیگه باردار بشی اونوقت دیگه پسرم شبیه خودم نشه هیچیش به من نره وقتی نگاش میکنم به جای اینکه احساس غرور کنم و بگم این بچه از نسل منه چهره یه مرد دیگه رو ببینم !!!!!!!!!!
من احساس شوهرمو درک میکنم و حرفاشم قبول دارم به نظر من این بچه میشه نماد تاتوانی مردکه هر وقت نیگاش میکنه یادش میوفته که نتونسته ! و این واسه مرد یعنی بزرگترین شکنجه !!!!!!! من اگه شده تا اخر عمرمم خودم بچه دار نشم هیچ وقت این کارو نمیکنم ..........تمام لذت مادر شدن واسه من به اینه که از همسرم باردار شم تا وجودمون یکی شه ..........
همین!
من فقط نظرمو گفتم
المیرا جون واست متاسفم که این مشکل رو داری اما شما تازه فهمیدی که این مشکل رو داری بزار چند سال بگذره و کمبود بچه رو همسرت تو زندگیش حس کنه و اونوقت شاید نظرت عوض شه البته آرزو میکنم که شما از خودتون نی نی دارشید اما بدون که این معجزه خیلی خیلی کم پیش میاد من هم اولش همین فکر رو میکردم که نمیتونم اسپرم کسی جز همسرم رو قبول کنم و شوهرم هم راضی نبود و الان میگه من نمیتونم قبول کنم که همسرم سالمه اونوقت از همسرم نگیریم
خلاصه سلاح مملکت خویش خسروان دانند ایشالله به زودی صاحب نی نی سالم میشی گلم


آقای پورمند من زیاد اهل بحث و جدال نیستم اما این تاپیک یه جورایی با سرنوشت من ارتباط داره نمیدونم منظور شما از اینهمه نظر های منفی چیه
من واقعا متاسفم واسه زنهایی که همسرانشون مثل شما فکر میکنن من نمیدونم شما تحصیل کرده ای یا نه ولی الان مردها خیلی روشن فکر شدن البته تحصیل کرده هاشون پس خواهشا این بحث رو به پایان برسونید و راجب زندگی خودتون نظر بدید ممنون
بار اول IVF بیمارستان پارسیان جواب منفی بار دوم IVF ابن سینا مثبت و سقط بارسوم IVF ابن سینا مثبت و سقط بار چهارم جنین فریز ابن سیناو منفی و بار پنجم زیفت که اونم مثبت شد اما دوباره سقط شد توی بیمارستان آبان
ممنونم مینا جون ایشالله شما هم به زودی صاحب نی نی سالم بشی عزیزم
نمیدونم اینده چی پیش میاد ممکنه ما هم بعدا دیدگاهمون نسبت به این مسئله تغییر کنه
در ضمن باید بگم همسر من خیلی انسان قوی و در عین حال روشن فکریه گلم خیلی از کسایی که حتی سن و سالشون از ایشون بیشتره تو مشکلات سخت زندگیشون باهمسر من مشورت میکنن همسر من ادم تحصیلکرده ایه و از لحاظ شغلی پست حساس و مهمی داره که به دلیل مسائل امنیتی نمیتونم اینجا بازگو کنم که نیاز به ذکاوت و اینده نگری داره و در یک لحظه باید بهترین و حساسترین تصمیمو بگیره
اینارو گفتم که یه وقت فکر نکنی این حرفایی که بالا نوشتم از روی نادانی و عدم اگاهی بوده ایشون بوده
به هر حال ادم فقط در قبال زندگی خودش مسئوله همین!
سرکار خانم مینا
قبل از هر چیزی باید بگم که توجهم بسیار به این جمله شما جلب شد که فرمودید اهل بحث وجدال نیستید.
کلمه بحث رو قبول دارم ولی جدال رو ابدا.
ما با هم جدالی داریم ؟ که شما از این کلمه استفاده فرمودید.
همسرتون فداکاری بزرگی در حق شما انجام دادن که قبول کردن از اسپرم اهدایی استفاده کنین به قول شما هر زنی حق داره که مادر بشه .

مادر .... چه کلمه زیبایی .

ولی من هم میگم که هر مردی هم حق داره که پدر بشه.....

از بابت اینکه من بخام نظر دوستم رو عوض کنم خیالتون راحت باشه اگه بخام هم نمیتونم چون تو شرایط روحی بدی گیر کرده وحرف هیچ کس رو نمیشنوه چه برسه به عمل. فعلا داره با این فداکاری که میکنه خودش رو از نظر روانی تخلیه میکنه.مثل ادمهای عاشق زده تو قلب آتیش و داره مثل پروانه خودش رو میسوزونه تا به همسرش ثابت کنه که چقدر دوسش داره وواقعا هم خیلی دوسش داره چند سال جواب رد شنید تا بالاخره تونست رضایت پدر خانمش رو برای ازدواج جلب کنه.
خوب این از این.
در مورد همسرتون فرمودید که قبلا آگاهی کامل نداشته والان به آگاهی کامل رسیده واسپرم اهدایی رو قبول کرده ولی.... من فکر میکنم که قبلا نتونسته بود با خودش برا فداکاری کنار بیاد واسپرم مرد دیگه ای رو قبول کنه چون اون زندگی مال اونه ولی الان تونسته که عقب بکشه وبرای شما فداکاری بکنه. مساله بالا رفتن اگاهی نیست البته این نظر بنده هست. قبلا گاردی رو که بسته بوده به دوره "خودش واحساسش" گرفته بوده تا اسیب نبینه الان گارد رو دور شما گرفته که شما آسیب نبینین این یعنی فداکاری برای شما.به هرحال هرکسی زندگی خودش رو داره ومن قصد دخالت ندارم فقط میخوام که بیشتر درکش کنید .
از بنده خواستید که نظراتم رو برای خودم نگه دارم و مطرح نکنم وبرای زندگی خودم فقط ازش استفاده کنم .میتونم بپرسم چرا؟

چون چیزی تو حرفای من هست که شما رو به هم میریزه؟ طبق فرمایش خودتون امکان داره شما رویا کسای دیگه رو سردر گم کنه ؟

سرکار خانم مینا وسایر ....هزار بار پوزش از اینکه این رو میگم ولی من شمارو نمیشناسم وبهتره که این رو خواهرانه از من بشنوید : "شمایی که از من میخاهید که این بحث رو ادامه ندم . یا خودتون رو کنار میکشید .....احتمالن هنوز نتونستید به طور کامل با وجدانتون برای این کارکنار بیایید و یه چیزی تو وجودتون میگه....."
به بنده می فرمایید جای کسی تصمیم نگیرم .واقعا من جای کسی تصمیم گرفتم؟یا اینکه این شمایید که در شرایط اضطراری که برای ذهننتون "درست کردید" یه تصمیمی برا خودتون "ساختید" و حالا با خوندن نوشته های من و تایید شدن اون توسط اون چیزی که در درونتون هست فکر میکنید که من دارم جای کسی یا شما تصمیم میگیرم. نه من تصمیم نمیگیرم .
من دوباره پوزش میخام که بی پرده صحبت کردم.

------"من واقعا متاسفم واسه زنهایی که همسرانشون مثل شما فکر میکنن من نمیدونم شما تحصیل کرده ای یا نه ولی الان مردها خیلی روشن فکر شدن البته تحصیل کرده هاشون پس خواهشا این بحث رو به پایان برسونید و راجب زندگی خودتون نظر بدید ممنون"

واما مجبورم که در انتهای بحث برای نشون دادن اینکه خیلی هم از ماجرای اهدای اسپرم وتخمک وجنین به دور نبوده ام و صحبتهام کلیشه ای بدون پایه واساس و...نیست کمی هم از تجربیاتم بگم. اصلا دلم نمیخواست که مجبور به این کار بشم ولی ظاهرا باید یه چیزایی رو بنویسم.
واما تحصیلات : یه مقدار کمی ( حدودا 7 سال) بعد از دبیرستان تو دانشگاه درس خوندم ولی هنوز نتونستم که تخصص قبول بشم.
ولی واقعا نمیتونم درک کنم که شما چه جوری میتونید نداشتن اکراه مردا برای استفاده از اسپرم اهدایی رو به تحصیلات بالا ربط بدهید. درکش برام مشکله .
روشن فکر : نمیدونم هستم یا نه .ولی کتاب در زمینه اجتماعی وروانشناسی زیاد میخونم.
ازدواج کردم ویه پسر دارم .

همسرم هم تحصیلات فوق لیسانس داره بی ارتباط به بارداری وزایمان نیست .تو بیمارستان کار میکنه ومن هم بعضی از روزهای هفته رو تو یک بیمارستانی که مرکز ناباروری هم داره کار میکنم.
خیلی نمیتونم توضیح بدم ولی بعد از 1سال تلاش بی نتیجه برای بارداری با مشورت همکاران تصمیم گرفتیم ای یو ای کنیم .ونشد.
تو میکرو مشخص شد که تو فولیکولهای تخمدان همسرم تخمک سالمی ساخته نمیشه .
وطبق معمول نسخه همگانی برا ما هم پیچیده شد : "اهدای تخمک"
قبل از تصمیم برای بارداری همه چیز خوب بود ولی چون همسرم تک فرزند بود وخانواده اش اصرار به دیدن نوه شون داشتن. مجبور بودیم مساله رو جدی بگیریم.
همسرم وقتی موضوع رو فهمید به خاطر روحیه قوی که داشت اصلا هیچی به رو خودش نمیاورد فقط شبا تو اینترنت راجع به مساله تحقیق میکرد از دکترای همکارش میپرسید وکم وکیف قضیه رو وارسی میکرد و من هیچی نمیگفتم.تا خودش به یه تصمیم برسه وبگه. انگار که اتفاقی نیفتاده.
بعد از دو ماه ظاهرا به این نتیجه رسیده بود که چاره ای نداره وهیچ جوری نمیشه که تخمک براش درست کرد.باز هیچی نمیگفت ولی من میدیم که داری میشکنه .
بیشتر وقتا تو خودش بود وکسی که اصلا به تلویزیون علاقه ای نداشت ساعتها وقتش رو جلوی اون سپری میکرد همش میخورد ووزن اضافه میکرد . من هم فهمیدم که داره با استرس و هیجان شدیدی دست وپنجه نرم میکنه.
ولی باز هم به روش نمیاوردم. چون اخلاقش رو میدونستم.
تا اینکه بعد از 7 ماه گفت :سعید بهتره که ما از هم جدا شیم.
من وهمسرم با هم خیلی شوخی داریم. من هم گفتم که پول ندارم یه عروسی دیگه برا خودم بگیرم و مهریه تو رو هم بدم.
دو روز به شوخی گذشت ولی بالاخره اون برج بلند بالای احساسش شکست ویک روز تمام موند تو خونه وگریه کرد .
من هم مجبور شدم که یه تشری بهش بزنم که بهش نشون بدم زیاد از موضوع ناراحت نیستم.گفتم که اگه تو هم ناراحت بشی و مثل ادمای بیچاره بشینی تو خونه وفریاد و ضجه سر بدی پس اون همه درس ودانشگاه به چه دردت میخوره ؟چه فرقی بین تو و یه ادم قدیمی وسنتی هست که فکرش و رو همه چی بسته؟ دعوامون شد ومن از خونه زدم بیرون .ازبیرون بهش زنگ زدم که کاسه کوزه بی نوایی رو جمع کنه و به فکر چاره باشه. فهمید که من دوست ندارم که مساله رو بزرگ جلوه بده و احساس بد بختی بکنه .
من هم فکرکردم که چه کار خوبی کردم که باهاش دعوا کردم که گریه نکنه. ولی انگار زیاد هم کارساز نبود .چون شروع کرد به سوگواری به دور از چشم من .یه روز پشت در دنبال کلیدم میگشتم که صدای گریه بلندش رو از خونه شنیدم .
من هم داشتم مضطرب میشدم وشدم.همه چیز به هم ریخته بود.اون احساس تنهایی میکرد ومن هم تو افکار خودم غرق شده بودم که حالا تخمک از کی بگیریم بهتره وچی کار کنیم و...
اول باید خودم رو نجات میدادم بعد اون رو.ادمی که خودش درگیراحساسات شدید باشه چه جوری میتونه یه قربانی دیگه احساسات رو نجات بده؟
نشستم وسنگهام رو با خودم واکندم.
اصطلاحا میشه گفت ذهنااز پایان آغاز کردم.تصور کردم که الان نشستم وبچه ام تو بغلمه ودارم باهاش بازی میکنم .خودم رو اروم کردم واز استرس ناباروری بیرون اومدم.پیش خودم فکر میکردم که حالا که من بچه دارم ... دوست دارم بچه ام از کی باشه؟.همش جوابم همسرم بود چون من با اون ازدواج کرده بودم. ولی تو ذهنم میومد که" اون نمیتونه اون نمیتونه اون نمیتونه " .اخر سر از خودم پرسیدم که چرا نمیتونه؟ .جوابی براش پیدا نکردم .چون این نتونستن تقصیر خودش نبود.خودش نخواسته بود که اینجوری بشه.ولی شده بود .حالا چی ؟ خلاصه اینجا بود که قلبم کمی رقیق شد و فهمیدم که بهتره این همه اسیر خودخواهی نشم و باد به غب غب نندازم که من سالم و چرا باید به آتیش اون بسوزم.....البته مرگ ناگهانی یکی از بستگان نزدیک هم بی تاثیر نبود و یاد اور این موضوع شد که ما از خاکیم وبر خاکیم.
همش گفت که تخمک اهدایی ومن گفتم نه ، فزرند خوانده یا جنین اهدایی. ولی اوضاع اون بهتر نمیشد و هر روز شکسته تر میشد.و یه حسی به من گفت که باید هر چه زودتر دست به کار شم تا زنم مادر بشه.
رفتم مرکز ناباروری و گفتم که اومدم برای جنین اهدایی .خانمم قبول نمیکرد و من چند بار مجبور شدم که حربه نرمی براش به کار بگیرم و به زور راضیش کنم.بهش گفتم که زنمه وباید برام بچه ای رو که من میخوام بیاره بعدش هر کاری خواست بکنه.شرایط روحیش جوری بود که غیر از این نمیتونستم با هیچ حرف دیگه ای راضیش کنم.بالاخره انتقال جنین و 16 روز بعد بهش گفتم که بهتره بری آزمایش بدی. با بی میلی گفت که از بی بی چک استفاده کردم ومتاسفانه مثبته.گفتم چرا زودتر نگفتی ؟گفت خبر زیاد مهمی نبود.
من از خوشحالی داشتم بال در میاوردم.ولی اون اظهار ناراحتی میکرد.3 ماه اول بارداری مراقبش بودم که بلایی سر بچه نیاره . ولی بعد که حرکت بچه رو احساس میکرد یواش یواش نرم شد و خوش اخلاق. بردمش خرید و لباس بچه ولباس حاملگی و....تمام هدفم این بود که طعم مادر شدن رو بچشه تا اون قفل ذهنی که برا خودش به خاطر نقص جسمیش ساخته بود رو برداره ومطمئن بشه که اون هم لیاقت مادر شدن رو داره . مطمئن بودم که بعدش خودبخود همه چی درست میشه.بعدها به من گفت که از این که حامله شده بوده احساس گناه میکرده چون خودش رو لایق اون نمیدونسته. -----"بببینید که فکر معیوب بودن با ادم چه میکنه".
قدرت خدا حرف نداره.
ماه اخر حاملگی از این رو به اون رو شده بود و دلش میخواست زودتر بدنیا بیاد ووقتی به دنیا اومد (خدا رو هزار بار شکر) خیلی شبیه زنم بود .الان هم همه چیز تقریبا به روال قبل برگشته ومن اصلا تو ذهنم هم نمیاد که این بچه واقعی من نیست ویک لحظه هم دنیای بدون اون برا م وجود نداره.

اگر یه فردی مدت طولانی اثرات ناباروری خودش رو تو زندگی مشترکش ببینه تمایلش برا فداکاری بیشتر میشه ومن نذاشتم که این اتفاق برا همسرم بیفته.
چون فداکاری به این بزرگی اون وقت زندگی رو براهر جفتمون غم انگیز تر میکرد.

ساعت 4 صبحه ومن بی چاره دارم مینویسم ولی احساس میکنم حرفام هنوز تمام نشده ولی چون فرمودید که بحث رو ادامه ندم .من هم دیگه ادامه نمیدم مگر اینکه کسی تمایل به ادامه بحث داشته باشه.
2706
ارسال نظر شما
2687
پربازدیدترین تاپیک های امروز