من یادم نمیاد اذیتتون کرده باشم...همیشه وقتی هرکدوم هدفتونو بهم میگفتین من هیچ کلمه ی منفی ای روی زبونم نمیومد که شماها خیلی وقته عزمتونو جزم کردین بگین تو لایق رشته ی خوب نیستی و نمیتــــــــــــــــــــونی...!
همیشه واسه بچه های شهدا و جانباز احترام قائل بودم چون میدونستم حقشونه و باباشون اذیت شدن و بعد سختی کشیدنشون بچه هاشون لایق آرامشن اما وقتی یکی میاد میگه فلانی رتبه۷۰۰شده البته اون۵۴درصدسهمیه داره امـــا تــــــــــــــو پشت چشم برای من نازک میکنی و میگی نخیر به این چیزا نیس و خودش تلاش کرده...
وقتی میگی برو دانشگاه دیگه،تمومش کن،آخرش میری دانشگاه پیامنور فلان شهر...
وقتی زنگ میزنی میگی دختر من رشتش ادبیات بود و رتبش شد۳۰۰۰و تربیت معلم میره،و بازهم شروع میکنی به تخریب رشته ی تجربی و علایق من...
وقتی میگی بسه دیگه متولد۷۷هستی و الان باید شوهر کرده باشی...
من میخندم،من همیشه خندیدم،اما این سوزشی که به قلبم میندازین،این جراحتی که روی قلبم ایجاد میکنین منو ناراحت میکنه...دلتونو نشکوندم چرا اینقدر اذیتم میکنین...
اشکالی نداره...اما من هرقطره ی اشکی که بخاطر حرفاتون میریزم به خدا میگم باهاتون حساب نکنه...
#درددل