نمیدونم داستان از کجا شروع شد از جایی که دیگه حوصله بچمو ندارم و از بودن باهاش لذت نمیبرم خدایا شکرت ناشکری نمیکنم ولی شدیدا خسته و داغونم از بچه داری لذت نمیرم برام شکنجه است پسرم همش مریضه یعنی هر ماه تب میکنه و ویروس میگیره شدیدا بدغذاست نق نقو و لجبازه و کلافم کرده طوری که کارم هر روز گریه است دیگه خسته شدم همش عصبانی میشم و دعواش میکنم مهد فرستادم بهتر نشد که هیچ بدتر شد الان ۴سالشه و من ۴۰سال پیر شدم نمیدونم چیکار کنم اصلا حس خوبی ندارم نمیتونم باهاش کنار بیام
ببین منم به همین مشکل خورده بودم.😢خانمای اینجا بهم دکترساینا رو معرفی کردن و منم از یکی از دکتراش ویزیت آنلاین گرفتم از خونه. و خیلی راضی بودم و مسالمم حل شد😍 بیا اینم لینکشایشالا که مشکل توهم حل بشه😘
یا رادَّ ما قَدْ فاتَ : عمر های به سر آمده، روزهای گذشته، خونهای ریخته، عشقهای گم شده، آبروهای رفته، بغضهای شکسته، اشکهای چکیده، و آبهای از جوی رفته را تو باز میگردانی ای باز گردانندهی از دست رفته ها!
من ادم شادی بودم تو زندگیمم مشکلی ندارم بعد ۶سال تصمیم گرفتیم بچه دار بشیم تا یکسال خوب بود اما الان ۳ساله من دارم عذاب میکشم و روز به روز بدتر هم میشه
از نزدیکانت کمک بگیر حداقل یک ساعت در هفته نگهش دارن و تو تنها باشی و کار مورد علاقت رو انجام بدی . مثل پیاده روی یا خرید یا مطالعه یا ورزش . البته کار خونه نباشه فقط برای خودت باشه