2737
2734

هفته ۳۰ بارداریم. شنبه ازم یه کمی آب دفع شد رفتم بیمارستان تست آمنیوشور دادم بعد یه ربع مثبت شد

پدرمو دراوردن

اونقدر معاینه ام کردن و سوزن تو دستم برای رگ پیدا کردن فرو کردن الان جای سالم تو بدنم نیست

اخرشم از رو پام سرم زدن 

کارم شد گریه

بردنم بلوک زایمان دیگه اب ریزش نداشتم. سونو هم رفتم مایع بین ۱۳ و ۱۴ بود.

بعد ۶ روز باز سونو و باز مایع همون اندازه و دکتر گفت همه چیت نرماله

خیلی خیلی اذیتم کردن 

فقط انتی بیوتیک تزریق می کردن و قرص می دادن

اخرشم بعد کلی اذیت گفتن تا ۴ هفته بمون

چون هنوز شک داریم اب کیسه ابت بوده یا نه

هی می گفتم بابا دیگه ابریزش ندارم فقط به اتدازه سه ثانیه اونروز اومد دیگه نیومد

تستمم بعد یه ربع مثبت شد

ولی استرس بود بهم دادن

اخرش با رضایت خودم دراومدم

به حدی مادرای باردار رو الکی بستری کرده بودن حد نداشت

تا دلتون بخواد سقط با خون دیدم 

صدای داد شنیدم

بعد میگن خانم باردار نباید استرس داشته باشه

خدا هممون رو از موش آزمایشگاهی بودن دور کنه

سخت است وقتی از شدت بغض گلو درد بگیری و همه بگویند لباس گرم بپوش!!!


بچه ها باورتون نمیشه!  برای بچم از «داستان من» با اسم و عکس خودش کتاب سفارش دادم، امروز رسید خیلی جذذذابه، شما هم برید ببینید، خوندن همه کتابها با اسم بچه خودتون مجانیه، کودکتون قهرمان داستان میشه، اینجا میتونید مجانی بخونید و سفارش بدید.

کلا عادتشون شده کلی ادمو میترسونن اخرم میفهمن ک اشتباه شده

 چه بی انصاف بود کسی که اولین بار زن را جنس مخالف نامید! زن جنس مکملی است که اگر نبود زندگی به دل هیچ مردی نمی نشست ... ❤خدایا نگاهتو از منو زندگیم بر ندار😘💖تمام زندگی من 👈ستیا و باباش😍😘🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤🖤امضام مال چند سال قبله دخترمو از دست دادم تو اوج شیرین زبونیش میشه برای آرامش دل منو باباش دعا کنید😭💔خدایا میشه دوباره بغلمو با دستات پر کنی خیلی خسته ام😢😔
2728

نمی دونید چی به روزم اوردن

هنوز بدنم داره می لرزه

از بس که حرفهای مختلف می زدن

یه کارشناس مامایی اومده میگه چرا اینجایی برو خونه استراحت کن

اون یکی میگه دو ماهم بمون نری ها خونه

به خدا فشار بود که می کشیدم

طفلی بچم

سخت است وقتی از شدت بغض گلو درد بگیری و همه بگویند لباس گرم بپوش!!!

وایی خدا لعنتشون کنه

کدوم بیمارستان بودی؟؟

کسی هرگز نمی داند چه سازی می زند فردا ،چه می دانی تو از امروز،چه می دانم من از فردا ،همین یک لحظه را دریاب،که فردا قصه اش فرداست
2738
زنجان بیمارستان موسوی

ایشاله که این چند وقت به خیر و خوشی بگذره

دیگه لازم‌نباشه بری بیمارستان

من نمیدونم‌چرا اسم بیمارستان میاد اعصابم به هم‌میریزه


کسی هرگز نمی داند چه سازی می زند فردا ،چه می دانی تو از امروز،چه می دانم من از فردا ،همین یک لحظه را دریاب،که فردا قصه اش فرداست

آخه از طرفی هم حق دارن چقدر بچه طفل معصوم از بی توجهی تلف میشن دور از همه باشه اما اتفاق میافته یا مادر از دست میره بعد پدر همین دکترها و پرستارا رو درمیارن یه بیمارستان هم پیگیری میکنه خوبه 

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2687
2730