شوهرم یه خونه خوب توی یه منطقه خوب برام گرغت حالا خاهرم خونش یه منطقه معمولی بود به جای تبریگ گفتن اولین روز جهازچیدنم تو روم گفت اوووووو تو دیگه با این خونه زندگیت مگه با ما رفت و امد میکنی
انقد دلم ازش پره هر چی بگم کم گفتم ،قبل فوت مادرم اصلا با هم صمیمی نبودیم بعد فوت مادرم از رو دلسوزی به خاهرم نزدیک شدم دیدم خیلی حسود و پرتوقع و فقط داره منو عصبی میکنه و آرامش من و زندگیمو به هم میریزه یه مدته باهاش دوری و دوستی ام